دوپامین چگونه روی عشق، سکس، موفقیت و تمام جنبههای زندگی اثر میگذارد؟
معرفی کتاب «دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز»
چگونه یک ماده خاص مغز، میتواند فرایندهای عشق، سکس و خلاقیت را ایجاد کند و مسیر سرنوشت نوع بشر را تعیین نماید.
نویسندگان: دنیل لیبرمن، مایکل ای لانگ.
ترجمه: دکتر محمد اسماعیل فلزی
لینک خرید از انتشارات مازیار: کتاب دوپامین
دوپامین چیست؟ برکت یا نفرین، فرشته یا شیطان
دوپامین مولکولی است چندمنظوره که در مغز همه پستانداران، خزندگان، پرندگان و ماهیها وجود دارد اما میزان آن در انسان از همه موجودات بیشتر است. این ماده هم برکت است و هم نفرین. هم محرک است و هم پاداش.این ماده متشکل از کربن، هیدروژن، اکسیژن به علاوه یک اتم نیتروژن است که ساختاری ساده دارد ولی نتایج بسیار پیچیدهای به بار میآورد. این ماده همان دوپامین است و داستان آن داستان رفتار آدمی است.
باهم گزیدهای از فصل یک کتاب دوپامین به انتخاب مستر استاد را مرور میکنیم.
رمزگشایی از عشق با کد دوپامین
در این مقاله به سؤال زیر از دیدگاه زیست شناسی پاسخ میدهیم؟ چرا وقتی به کسی میرسیم که یک عمر انتظارش را کشیدهایم دوران وصال این اندازه کوتاه است، چرا دیر یا زود همه چیز به حالت نخست برمی گردد و همه چیز برایمان عادی میشود؟ فقط پنج ده هزارم درصد سلولهای مغز دوپامین تولید میکنند (یعنی یک سلول در میان دو میلیون سلول مغز این ماده را ترشح میکند.) و این ماده فقط ۶۲ سال است که کشف شده است. برخی از دانشمندان به دوپامین لقب «مولکول لذت» را دادهاند و مسیری را که سلولهای تولید کننده دوپامین در آن فعالاند مدار پاداش (نام علمی: مسیر مزولیمبیک) نامیدهاند. البته مدتی بعد دانشمندان پی بردند که کار اصلی دوپامین ایجاد لذت نیست بلکه وظیفه دوپامین ایجاد احساسی به مراتب عمیقتر است و درک دوپامین میتواند کلید فهم بسیاری از رفتار و اعمال انسان از هنرها گرفته تا ادبیات، موسیقی، موفقیت، تفکر درباره خدا و حتی عاشقی باشد. دانشمندان متوجه شدند فعالیت دوپامین فقط شاخص لذت نیست بلکه فعالیت دوپامین نوعی واکنش در برابر اتفاقات شگفتی زا و رویدادهای محتمل و پیشبینیهاست انسانها در برابر وقایعی که با بروز تعجب و شگفتی همراهند دچار افزایش ترشح دوپامین میشوند، مثلاً دریافت پیامی از جانب کسی که دوستش دارند. با دیدن نشانه دریافت پیام روی گوشی از خود میپرسند محتوای پیام چیست؟ یا رسیدن ایمیل از جانب دوستی که سالهاست او را ندیدهاند یا اگر در پی ایجاد رابطه عاطفی باشند ملاقات با فردی جذاب در کافهای قدیمی. اما وقتی این رویدادها تکرار میشوند و دیگر تازگی ندارند نمیتوانند موجب افزایش ترشح دوپامین شوند و دیگر یک پیام دلخواه یا نامه طولانیتر یا میزی جذابتر نمیتواند آن حجم قبلی ترشح دوپامین را ایجاد کند.
این ایده ساده میتواند پاسخ علمی مناسبی برای این سؤال قدیمی باشد: چرا عشق با گذشت زمان رنگ میبازد و عادی می شود؟
مغز انسان طوری طراحی شده که شیفته امور غیر منتظره و چشم به راه چیزهای جدید می باشد. مغز عاشق رویدادهای هیجان انگیز بسیار است. اما وقتی همه چیز عادی و روزمره شود و از هیجان عاری باشد مغز به مسائل جدیدتر گرایش مییابد.
«خطای پیش بینی پاداش» دوپامین را ترشح میکند.
دانشمندان تحریک ناشی از پدیدههای نو در مغز انسان را «خطای پیش بینی پاداش» یا Reward prediction error نامیدند معنی این اصطلاح همان است که از معنی کلمات آن میتوان فهمید. ما همیشه در حال پیشبینی آینده هستیم. از پیشبینی لحظه پایان کار خود در اداره گرفته تا پیشبینی رقم موجودی حساب خود در برابر خودپرداز بانک. وقتی در عمل با موردی روبرو شویم که از پیش بینی ما بهتر است، دچار نوعی خطای پیش بینی پاداش میشویم. مثلاً ممکن است یک روز ساعت کاری ما زودتر به پایان برسد یا موجودی حساب ما خیلی بیشتر از آنچه حدس میزدیم باشد. خطاهایی که ترشح دوپامین را فعال میکنند موجب شادی ما میشوند. زمان به دست آمده یا پول بیشتر به خودی خود چندان مطرح نیستند، هیجان برخاسته از اخبار خوب و غیر منتظره است که اهمیت دارد. در حقیقت صرف احتمال بروز خطای پیش بینی پاداش، کافیست تا ترشح دوپامین را فعال کند بنابراین لذت پیش بینی و احتمال برخورد با موضوعی ناآشنا و بهتر، ترشح دوپامین را فعال میکند. اما وقتی به چیزی رسیدید که در آرزویش بودید، میبینید آن طور که دلتان میخواست مطلوب نیست. هیجان ترشح دوپامین یا همان هیجان پیش بینی، ابدی نیست. سرانجام آینده به حال تبدیل میشود و راز ناشناخته به آشنایی عادی، تغییر میکند. در این مرحله کار دوپامین تمام میشود و مرحله دلزدگی و وادادگی فرا میرسد. آن چیز یا فرد مطلوب همان است که در گذشته بود، هیچ تغییری نکرده است، بلکه پیشبینی انتظارهای شما تغییر کردهاند.
ناحیه پیراشخصی (peripersonal) و فراشخصی (extrapersonal)
یک دانشمند استرالیایی و متخصص علوم اعصاب به نام «جان داگلاس پتی گرو» دریافت که مغز، جهان خارجی را به نواحی جداگانه تقسیم میکند: ناحیه اطراف شخص یا پیرا شخصی و ناحیه دور از شخص یا ناحیه فراشخصی که میتوانیم آنها را به اختصار نواحی نزدیک و دور بنامیم. فضای پیرامون شخص مشتمل است بر فضای اطراف فرد، در محدوده طول بازوی او و عبارت از چیزهایی است که فرد میتواند با دستهایش آنها را کنترل کند. این محدوده مربوط به چیزهای واقعی است که هم اکنون وجود دارند. فضای فراشخصی عبارت است از فضای بیرون و فراتر از فضای اول و چیزهایی که فرد نمیتواند لمس کند، مگر در حالتی که با حرکت، از محدوده در دسترس خود، دور شود. این محدوده حرکت ممکن است یک متر باشد یا ۵ میلیون کیلومتر. چون لازمه حرکت از یک مکان به مکان دیگر، صرف زمان است بنابراین دسترسی به فضای فراشخصی باید در آینده انجام شود یا به بیان دیگر مسافت و زمان به هم متصلند. مثلاً اگر هوس خوردن هلو کنید و نزدیکترین محل دسترسی به هلو غرفهای در بازار باشد، شما قادر به خوردن هلو نیستید و ناچارید این کار را به بعد موکول کنید این کار نیازمند برنامهریزی است یعنی از جا برخاستن، رفتن به بازار و خرید هلو.
ویژگی چیزهایی که در محیط فراشخصی وجود دارد این است که برای رسیدن به آنها باید تلاش و وقت صرف کرد و در بسیاری از موارد برنامهریزی کرد. بر خلاف این حالت چیزهایی که در محیط پیرامون شخصی وجود دارد هم اکنون و در اینجا قابل حصول هستند. یعنی دسترسی به آنها به طور آنی امکان پذیر است. مثلاً ما قادر به چشیدن، در دست نگه داشتن و فشردن اشیاء اطرافمان هستیم. از این نکته میخواهیم به واقعیتی در عرصه «شیمی سیستم عصبی» برسیم. مغز در قلمرو پیراشخصی به گونهای عمل میکند و در قلمرو فراشخصی به گونه دیگری عمل میکند. به عبارت دیگر مغز برای چیزهایی که داریم و چیزهایی که نداریم سیستم جداگانهای دارد. این یعنی اینکه مغز، برای اشیایی که در فضای« پیرامون شخصی» میبینید مجموعهای از مواد شیمیایی را به کار میگیرد که با تجربه « اینجا و اکنون » در ارتباط هستند اما برای فضای فراشخصی فقط یک ماده شیمیایی نقش اصلی را ایفا میکند که آن دوپامین نام دارد. بنابراین ما برای چیزهایی که در پی رسیدن به آنها هستیم یک سامانه و برای چیزهایی که مالک آنها هستیم سامانه دیگری داریم. آرزوی تملک یک خانه به ما امکان میدهد سخت کار کنیم تا بتوانیم آن را بخریم. برای رسیدن به این هدف در مقایسه با حالتی که صاحب خانه هستیم و از مزایای آن برخوردار هستیم مدارهای متفاوتی در مغز به کار گرفته میشود.
وقتی تصمیم به خرید چیزی داریم و به آینده فکر میکنیم که در آن خرید مطلوب انجام شده سیستم دوپامینی مغز ما که معطوف به آینده است فعال میشود. اما وقتی تملک انجام شد شیء مطلوب از فضای فراشخصی به فضای پیرامون شخصی و از آینده که قلمروی سلطه سیستم دوپامین است به مرحله حال و وصال که قلمرو سلطه سیستم «اینجا و اکنون» است میرسد. پشیمانی خریدار ناشی از این است که سیستم اینجا و اکنون قادر به جبران افت برانگیختگی وابسته به کاهش ترشح دوپامین نیست اگر خرید عاقلانه انجام داده باشیم احتمال دارد که سیستم اینجا و اکنون تقویت شود و افت هیجان وابسته به کاهش ترشح دوپامین را جبران کند. این مثال در عشق چگونه کاربرد دارد: زمانی که در مرحله جستجو و تعقیب معشوقهمان هستیم، عشق یک مسئله فراشخصی است. اما وقتی به وصال او میرسیم و به مرحله تملک میرسیم، عشق به یک مسئله پیرا شخصی تبدیل میشود. در مرحله اول دوپامین ترشح میشود و در مرحله دوم نوروترانسمیترهای «اینجا و اکنون» شامل اکسی توسین،اندورفین،سروتونین
نیمهتاریک دوپامین
دوپامین نیمه تاریکی نیز دارد، اگر یک گلوله غذا داخل قفس موش بیندازید ترشح دوپامین در بدن موش افزایش مییابد. چون هیچ موشی نمیتواند باور کند که در دنیا از آسمان غذا میبارد اما اگر هر ۵ دقیقه یکبار گلوله غذا به داخل قفس بیندازید ترشح دوپامین متوقف میشود، چون در این حالت میداند چه وقتی باید منتظر غذا باشد لذا از رسیدن غذا دچار شگفتی و ذوقزدگی نمیشود. در این حالت اخیر خطایی در پیشبینی موش از رسیدن پاداش در میان نیست؛ اما اگر گلوله غذا با فاصلههای متغیر و به نحو تصادفی بهگونهای که هر بار سبب شگفتی موش شود به داخل قفس بیفتد چه پیش میآید. پدیدههای جدیدی که سبب تحریک ترشح دوپامین میشوند بهمرور زمان خاصیتشان را از دست میدهند. در مورد عشق، فرونشستن اوج عواطف دیر یا زود اتفاق میافتد و آنگاه نوبت یک انتخاب است. میتوانیم وارد مرحله «سپاس هرروزه» از شخصی شویم که در اینجا و اکنون حضور دارد یا به رابطه پایان دهیم و دنبال بازی هیجانانگیز دیگری باشیم که آنهم مدتی بعد مثل لذت ناشی از خوردن یک پیراشکی خیلی زود به پایان میرسد.
شعار دوپامین: بیشتر بهتر است.
مایک جگر (به فتحه ج و کسره گ) در سال ۱۹۶۵ نخستین ترانهاش را با عنوان «چرا راضی نیستم» خواند، او شاید نمیدانست که درونمایه این ترانه بازگوکننده سرنوشت خود اوست. وی در سال ۲۰۱۳ با خبرنگاری که قصد داشت شرحی از زندگی او بنویسد مصاحبه کرد و طی آن گفت که با قریب ۴ هزار زن در طول زندگیاش ارتباط داشته به عبارتی تقریباً هر ۱۰ روز یکبار با شریکی متفاوت در رابطه بوده است. شاید مایک نداند اما شما بهخوبی میدانید که اولین شعار دوپامین این است: بیشتر. more با این حساب اگر مایک نیمقرن دیگر هم به دنبال ارضا باشد به آن نمیرسد زیرا تصوری که او از ارضا دارد واقعی نیست. ارضا متنوع نوعی «سرکاری و دنبال بازی» است که توسط مولکولی به نام دوپامین که مایه عدم رضایت دائمی است به وجود میآید. سامانه دوپامین هر بار که عاشقی را به مسلخ میبرد بلافاصله دنبال نفر بعد میگردد. the next مایک تنها قربانی این راه نیست. تفاوت ما با مایک در این است که بیشتر ما در برههای از عمر خود به این نکته پی میبریم که: دوپامین دارد ما را سرکار میگذارد برخلاف مایک ما درک میکنیم که فلان زن زیبا یا آن مرد خوشتیپ بعدی هم نمیتواند دردی از ما دوا کند! از دید دوپامین داشتن مهم نیست به دست آوردن مهم است. اگر مثل یک کارتنخواب زیر یک پل زندگی میکنید دوپامین کاری میکند که هوس داشتن یک خیمه به سرتان بزند، اما اگر در گرانترین عمارت جهان زندگی میکنید دوپامین کاری میکند آرزو کنید که قصری روی ماه داشته باشید. دوپامین استانداردی برای خوب ندارد و دنبال رسیدن به هیچ خط پایانی نیست. مدارهای دوپامینی مغز را فقط با احتمال بروز پیشامدهای جدید و دلپذیر میتوان تحریک کرد حتی اگر اوضاع فعلی خوب و بر وفق مراد باشد دوپامین شعار بیشتر را سر میدهد… دوپامین درنهایت مولکول لذت نیست مولکول پیشبینی است. اگر بخواهیم از چیزهایی که داریم در قیاس با چیزهایی که میتوانیم داشته باشیم لذت ببریم مغز ما باید از دوپامین معطوف به آینده، به مواد شیمیایی معطوف به زمان حال سوییچ کند. اینها مجموعهای از نوروترانسمیترهای مربوط به «اینجا و اکنون» هستند که با نام سروتونین، اکسی توسین، اندورفین یا همان مرفین مغز و نیز دسته ای از مواد شیمیایی موسوم به آندو کانابینوئید یا ماریجوانای مغز شناخته میشوند. برخلاف لذت قابل پیشبینی آینده که مربوط به دوپامین است این مواد شیمیایی سبب میشوند از احساس و عاطفه اکنون لذت ببریم.
کلید عشق پردوام چیست
طبق نظر «هلن فیشر» مردمشناس، عشق نخستین یا سودایی، passionate love حدود ۱۲ الی ۱۸ ماه طول میکشد (عشق آتشین اولیه که عموما زیر دوسال دوام دارد. پسازاین مرحله برای اینکه دو طرف به یکدیگر وابسته بمانند به نوع دیگری از عشق نیاز دارند که آن را عشق صمیمانه یا companionate love مینامند. واسطه بروز عشق صمیمانه، مکانیسمها و تجربههای اینجا و اکنون مغز هستند زیرا میخواهند به فرد القا کنند که تو در کنار کسی هستی که دوستش داری پس دم را غنیمت دان و از زندگی خود لذت ببر. وقتی در مرحله دوم عشق نوروترانسمیترهای اینجا و اکنون فعال میشوند، ترشح دوپامین پسرفت میکند. دوپامین تصویری از آینده رنگارنگ در ذهن ما میکشد و در باغ سبز به ما نشان میدهد تا ما را برای تحقق آن به کار سخت وادار کند. اما ویژگی عشق صمیمانه که مربوط به مولکول های« اینجا و اکنون» است خرسندی عمیق و پایدار از واقعیت حاضر و عدم تمایل به تغییر است. اما دوپامین ناخرسندی از وضعیت کنونی و ایجاد تغییر را ایجاد میکند. دوپامین و نورو ترانسمیترهای «اینجا و اکنون» نمیتوانند باهم کار کنند اما در بیشتر مواقع برخلاف هم کار میکنند. وقتی مدارهای مغز اینجا و اکنون فعال میشوند انگیزه پیدا میکنیم به جهان واقعی اطراف خود مشغول شویم و ترشح دوپامین در این حال سرکوب میشود وقتی مدارهای دوپامین فعال میشوند به امکانها و فرصتهای آینده توجه میکنیم و سیستم اینجا و اکنون سرکوب میشود. یافتههای آزمایشگاهی این نکته را تأیید میکند وقتی دانشمندان سلولهای خونی افرادی را بررسی کردند که در مرحله عشق سودایی بودند متوجه شدند که در آن در مقایسه با افراد معمولی و سالم سطح پایینتری از گیرندههای سروتونینی که مربوط به اینجا و اکنون است وجود دارد این یعنی میزان این نوروترانسمیترها دچار پسرفت شده است.
وداع با شور و هیجان دوپامینی ناشی از آشنایی با شریکی جدید و ورود به مرحله دوم عشق چندان آسان نیست. این یک انتقال دشوار است اما داشتن توانایی این کار نشانه رسیدن به بلوغ عاطفی و برداشتن گامی بهسوی رضایت پردوام است. در بخش اول رابطه که عشق سودایی غالب است، شور و شعف و افکار آرمانی و آیندهنگری وجود دارد. در مرحله بعد یا عشق صمیمانه که فرد بر مسائل اینجا و اکنون تمرکز میکند بروز رضایت و آرامش جسمی و عاطفی باثبات همراه است. درواقع میتوان گفت دوپامین مولکول آرزوهای هیجانی و وسواس گونه است اما اکسیتوسین و مولکولهای مشابه مربوط به رابطه درازمدت هستند درواقع این مواد پدیدآورنده شوهر نمونه است و دوپامین عکس آن عمل میکند! افرادی که حامل تعداد زیادی از ژن مولد دوپامین باشند شریکهای جنسی بیشتری اختیار میکنند و سن شروع رابطه جنسی نیز در آنها پایینتر است. دوپامین میتواند بالقوه عامل قتل یا خودکشی باشد تستوسترون که هدایتکننده میل جنسی در مردان و زنان است نمیتواند افراد را به انجام قتل یا خودکشی وادار کند زیرا هیچکس از عدم ارضای نیازهای جنسی نمیمیرد، اما دوپامین میتواند نداهای خطرناکی به ما بدهد. با شناخت این مولکول میتوانیم به نداهایی که ما را بهسوی نیازهای دیگر فرامیخوانند بیاعتنا بمانیم.
چرا مادران از دختران خود میخواهند تا زمان ازدواج صبر کنند!!
اگرچه تغییرات فرهنگی سبب محو این گرایش در بسیاری از نقاط دنیا شده اما هنوز مادران و نیز پدران نگرانی هستند که به دختران خود توصیه میکنند تا زمان ازدواج خود را سالم نگهدارند!! در بیشتر موارد این تمایل از تعالیم اخلاقی و مذهبی سرچشمه میگیرد اما آیا در شیمی مغز، نیز صبر و انتظار ارجح است؟ تستوسترون و دوپامین باهم رابطه خاصی دارند در عشق سودایی تستسترون بخشی از سیستم اینجا و اکنون است که به نفع دوپامین سرکوب نمیشود درواقع آنها باهم کار میکنند تا نوعی چرخه فیدبک را بسازند که حس ما را حین رابطه عاطفی ارتقا دهد تستسترون تمایل و انگیزههای ما را تشدید میکند و از این راه موجب تقویت عشق سودایی میشود بنابراین انکار و نفی ارضاء جنسی برشدت تمایل فرد میافزاید.انتظار بخش هیجانی عشق را طولانیتر و شدیدتر میکند. عواطفی که ارضای آنها به تأخیر بیفتد بر جا میمانند و دوام پیدا میکنند اگر مادری میخواهد دخترش ازدواج کند بهترین راه تقویت عواطف است چون وقتی خیال به واقعیت تبدیل شود میزان ترشح دوپامین کمتر میشود و دوپامین همان ماده شیمیایی هدایتکننده عشق سودایی است اما چه چیزی میتواند ترشح دوپامین را بیشتر کند برقراری رابطه یا به تأخیر انداختن آن؟ مادران بیآنکه بتوانند ازنظر علمی توضیحی ارائه کنند جواب این سؤال را میدانند!
جمعبندی
در پایان اگر بخواهیم جمعبندی بکنیم، دانشمندان متوجه شدند پاداشهای غیرمنتظره میتوانند مایه رهاسازی دوپامین شوند، دوپامین درواقع نه در پاسخ به پاداش بلکه در پاسخ به خطای پیشبینی پاداش، ترشح میشود یعنی پاسخ واقعی منهای پاسخ مورد انتظار. به همین دلیل است که عشق تا ابد دوام ندارد. وقتی عاشق میشویم به آیندهای فکر میکنیم که حضور معشوق میتواند آن را کامل کند. ۱۲ الی ۱۸ ماه بعد واقعیت خود را نشان میدهد و این آینده خیالی در هم میشکند. بعد چه پیش میآید برخی افراد رابطه را پایان میدهند و جستجوی دوپامینی مجددی را آغاز میکنند اما برخی بالغانه تر رفتار کرده و عشق سودایی را به عشقی پردوام استحاله میکنند. عشق صمیمانهای که با ترشح دوپامین و هیجان مربوط به آن ارتباطی ندارد اما ضامن سعادت درازمدت است و نوروترانسمیترهای مربوط به اینجا و اکنون مثل اکسی توسین و وازوپرسین و اندورفین عامل بروز آن هستند. این حالت مثل علاقه ما به پاتوقهای قدیمی، رستورانها، مغازهها و حتی خود شهرهاست ما از حضور در محیطهای قدیمی آشنا، لذت میبریم و برای ما جاذبه دارد. بنابراین در مقام عشق دوپامین فقط یک« آغازگر» است و هرگز ما را به نقطه پایان و رضایت تام نمیرساند و فقط میگوید: «بیشتر»
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.