کار عمیق گنج گمشده این روزهای ما!
کار عمیق
خدا را شاکرم که اخیراً یکی از بهترین کتابهای سال ۲۰۱۷ در دنیا که هماکنون نیز در صدر پرفروشهای آمازون است را توانستم مطالعه کنم. کتاب ارزشمند «کار عمیق»یا deep work نوشته «کال نیوپورت» استادیار دانشگاه جورج تاون در رشته علوم کامپیوتر. کتابهای کمی در دنیا هستند که اساساً نگرش شما را عمیقاً زیرورو کند کتاب «کار عمیق» یکی از این کتابهاست که با روح و روانتان بازی میکند! این کتاب جزو کتابهای رفرنسی است که در کتابخانه هرکسی باید یکی از آنها وجود داشته باشد. «کال نیوپورت» نویسنده و استاد خوشتیپی است که کاملاً علمی به مقولهٔ «کار عمیق» و «کار سطحی» پرداخته است.
کال نیوپورت در کتاب کار عمیق چه می گوید؟
تعریف کار عمیق: فعالیتهای حرفهای که در حالت تمرکز بدون خدشه و یکپارچه انجام میپذیرد و باعث ایجاد ارزشهای جدید میشوند و تکرار کردنشان کار آسانی نیست، کار عمیق تمام قطرات ظرف ذهنیتان را بیرون میکشد.
تعریف کار سطحی: کارهایی که ازنظر شناختی، چالشبرانگیز نیستند و در زمان عدم تمرکز انجام میشوند. معمولاً اینگونه کارها ارزشهای جدیدی در جهان ایجاد نمیکنند و بهراحتی تکرار و جایگزین میشوند.
اینترنت بستری برای کار سطحی
متأسفانه شواهد زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه رفتن به سمت کارهای سطحی بهسادگی قابل بازگشت نیست، اگر مدتی را سرگرم امور سطحی باشید پسازآن دائماً ظرفیت خود را برای انجام کارهای عمیق از دست میدهید. به نظر میرسد اینترنت ظرفیت ما برای تمرکز و توجه را دائماً کاهش میدهد. توجه و تمرکز ما را به چندتکه تقسیم میکند که هر تکه مشغول جایی است. این تمرکز غیر منسجم و بریدهبریده با کار عمیق سازگار نیست درواقع ابزارهای شبکههای اجتماعی و اینترنت ما را از عمیق بودن به سطحی بودن میکشانند.
چند نمونه از افراد موفق و التزام آنها به کار عمیق
اگر زندگی افراد تأثیرگذار و برجسته در تاریخ معاصر و گذشتههای دور را مطالعه کنید درمییابید که التزام به کار عمیق در همه آنها داشته است البته عبارت کار عمیق ابداع خودم است،اما بزرگان با عناوین دیگر از آن یاد کرده اند. بهعنوانمثال پروفسور یونگ در روستای «بولینگن» نزدیک دریای زوریخ در سوئیس ساختمان دوطبقهای ساخت که اسمش را برج گذاشته بود. ساختمانی که از هیاهوی جمعیت دور بود و حتی برق نداشت. یونگ درباره آن فضا گفت در آن اتاق فقط خودم هستم و خودم. کلیدش همیشه در جیبم هست و هیچکس حق ورود به آنجا را ندارد مگر اینکه خودم اجازهاش را داده باشم «مارک تواین» کتاب «سرگذشت پرماجرای تام سایر» را در کلبهای که در املاک خانوادگیشان برای اقامت تابستانی در نیویورک قرار داشت نوشته است. کلبه آنقدر از ساختمان اصلی فاصله داشت که خانوادهاش مجبور بودند با شیپور او را برای غذا خوردن خبر کنند. «پیتر هیگز» فیزیکدان و نظریهپرداز بهدور از دنیای رایانهها کار میکرد بهطوریکه وقتی اعلام شد جایزه نوبل را کسب کرده روزنامهنگارها نمیتوانستند او را پیدا کنند. از آنطرف «جی کی رولینگ» زمانی که هری پاتر را مینوشت به خاطر سروکار نداشتن با رسانهها و تکنولوژی مشهور بود. در پائیز ۲۰۰۹ که رولینگ مشغول کار کردن بر روی کتاب «خلأ موقت» بود کارمندان او حساب کاربری توییتری به نام او ایجاد کردند و یک سال و نیم اول تنها توییتی که در صفحه اول دیده میشد این بود: این حساب کاربری واقعی من است اما چیز زیادی از من در اینجا منتشر نخواهد شد چون در حال حاضر قلم و کاغذ برای من اولویت دارد. مشهور است که «بیل گیتس» مؤسس مایکروسافت دو بار در سال را به هفتههای فکر کردن اختصاص داده است که در طول آن خودش را معمولاً در کلبه کنار دریاچه از جامعه جدا کرده و هیچ کاری بهجز مطالعه و فکر کردن به ایدههای بزرگ انجام نمیدهد. در تناقضی جالب «نیل استیونسن» نویسنده وبگرد تحسینبرانگیزی که درک ما را از عصر اینترنت شکل داد از طریق الکترونیکی تقریباً غیرقابلدسترس است در وبسایت او ایمیلی برای ارتباط با مخاطبین وجود ندارد. نوشتهای را در آن وبسایت برجسته کرده که توضیح میدهد چرا او تمایلی به استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی ندارد. او یکبار اینطور توضیح داد اگر زندگیام را طوری تنظیم کنم که تکه وقتهای طولانی و زیادی بدون قطع شدن برای خودم داشته باشم. میتوانم رمان بنویسم اگر مدام به این وقتها خدشه و مزاحمت وارد شود در عوض چه خواهد شد بهجای رمانی که زمان زیادی را میطلبد باید مشغول فرستادن هزاران ایمیل به اشخاص مختلف شوم. «جورج پارکر» نویسنده مجله نیویورکر در عبارتی کوتاه درباره این دغدغه که چرا توییت نمیکند مینویسد توییتر برای معتادان به اینترنت حکم تریاک را دارد میترسم که نتوانم کنترلش کنم میترسم کارم بهجایی برسد که خانوادهام از گرسنگی بمیرند و من مشغول توییت کردن باشم.
کار عمیق کمیاب است.
اقتصاد دنیا هماکنون اطلاعات محور است و بیشتر جمعیت ما کارکنان دانشی هستند (منظور از کارکنان دانشی،کارمندان،مهندسان،طراحان،سخنرانان و افرادی که با اطلاعات سروکار دارند) بنابراین کار عمیق یک عامل کلیدی و ضرورت است حتی اگر بیشتر مردم در حال حاضر هنوز آن را اجرا نمیکنند.
کار عمیق ابرقدرت قرن بیست و یکم است. «اریک باربر» نویسنده کتاب موفق سازها
انجام کار عمیق بسیار کمیاب شده است و درعینحال ارزش کار عمیق در اقتصاد امروز بهطور فزایندهای در حال رشد است. درنتیجه همین تعداد محدودی که این مهارت را در خود نهادینه میکنند و آن را سرلوحه زندگی کاری خود قرار میدهند به موفقیت زیادی میرسند من بعد از گذشت ۱۰ سال و دیدن نتایج کار عمیق، یکی از مریدان مقوله کار عمیق شدهام. من اعتقاددارم اینکه فرهنگ کار کردن ما به سمت سطحی بودن تغییر کرده فرصت اقتصادی و شخصی بزرگی را برای کسانی ایجاد کرده است که تأثیر مقاومت در برابر این جریان را میفهمند و عمیق بودن برایشان مهم است. الزام من به کار عمیق منافع و سودهای شغلی و غیر شغلی زیادی برایم به ارمغان آورد. بزرگترین اش این بود که از وقتیکه به خانه میآمدم تا صبح روز بعد که دوباره به محل کار میرفتم اصلاً به رایانه نزدیک نمیشدم و این باعث شده از موهبت بودن با همسر و دو پسرم بعد از ساعات کاری بهرهمند شوم. بهطورکلی نبود عامل برهم زننده تمرکز باعث میشود اضطراب ذهنی زندگی روزمره را نداشته باشید این یعنی شما نباید مشکلی با سررفتن حوصلهتان داشته باشید که این میتواند یک قابلیت بسیار سودمند باشد. من سطحی بودن را قلعوقمع و عمیق بودن را در خود نهادینه ساختم. وقتی کارل یونگ میخواست انقلابی در علم روانشناسی ایجاد کند گوشه دنجی در روستا برای خودش درست کرد. برج یونگ محلی شد برای او که بتواند عمیقاً در آن تفکر کند و سپس مبتنی بر آن کاری خارقالعاده انجام داد که باعث تحول در جهان شد. من میخواهم شما به من ملحق شوید برای ساختن برجهای شخصیتان. برای نهادینه کردن کار عمیق و ایجاد ارزش در این جهان پر از حواسپرتی.
باور کنید زندگی عمیق زندگی خوبی است.
دو مهارت اصلی که داشتن آنها برای رسیدن به موفقیت در اقتصاد جدید ضروری است: یک) مهارت یادگیری سریع چیزهای سخت دو) مهارت تولید محصول یا خدمت درجهیک هم در بعد سرعت و هم در بعد کیفیت. اگر نتوانید یاد بگیرید نمیتوانید موفق شوید. برای یادگیری نیاز به تمرکز زیاد داریم تا به ذهن خود عمق ببخشیم.فرایند مسلط شدن به چیزهای سخت هرگز پایان نمیپذیرد باید آن را سریع یاد بگیرید و مدام این کار را انجام دهید. همچنین اگر توانایی تولید نداشته باشید هرچقدر هم که ماهر و باسواد باشید نمیتوانید موفق شوید، تولید در سطح عالی برابر است با زمان اختصاص دادهشده به کار ضربدر شدت تمرکز. کسب دو مهارتی که ذکر شد به توانایی شما در انجام کار عمیق بستگی دارد.
مالتی تسکینگ ممنوع!
مطالعات زیادی نشان میدهد انجام دادن چند کار بهطور همزمان (مالتی تسکینگ) باعث بازدهی پایین میشود وقتی بعد از کار الف به سراغ انجام دادن کار ب میروید تمرکزتان به همین سرعت با شما همراه نمیشود، پسمانده توجهتان معطوف به کار قبلی باقی میماند. خصوصاً اگر کار الف ناتمام بماند و میزان تمرکزتان بر روی آن کم بوده باشد این پسمانده میزانش بیشتر میشود حتی اگر کار را به پایان برسانید و سپس به سراغ کار بعدی بروید بازهم تمرکزتان برای مدتی بین این دو کار باقی میماند و یکپارچه نمیشود، بنابراین افرادی که بعد از کاری مشغول به کار دیگر میشوند پسمانده توجه را تجربه میکنند و عملکرد ضعیفی در کار دوم از خود نشان میدهند. سر زدن های گاه و بی گاه به صندوق دریافت ایمیل یا پیامک یا چک کردن شبکههای اجتماعی هدف تازهای برای توجه و تمرکز شما میشود. حتی بدتر اینکه با دیدن پیامهای ایمیلی که نمیتوانید در همان لحظه به آن پاسخ بدهید که معمولاً همیشه همینطور است خود را مجبور میکنید درحالیکه تمرکز و حواستان معطوف آن است به سراغ کار دیگری بروید این پسماندهای توجه روی کارهای ناتمام اینچنینی باعث کاهش کیفیت عملکرد و بازدهی میشود. بنابراین برای اینکه کارایی و تولیدتان در بالاترین سطح باشد باید دورههای طولانی زمانی با تمرکز بالا و بهدور از عوامل حواسپرتی مشغول یک کار واحد باشید بهعبارتدیگر چیزی که بازدهی عملکرد افراد را به حالت بیشینه میرساند کار عمیق است.
برای موفق شدن باید بهترین چیزی که میتوانید را ارائه دهید و این کار مستلزم عمیق بودن است
نشانههای کار سطحی
مدام به اینترنت متصل میشدم و ایمیلم را بررسی میکردم هر چند دقیقه یکبار شبکههای اجتماعی ام را چک میکردم چون نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم و انگار این کار به اجباری درونی تبدیلشده بود! آیا جملات بالا برایتان آشنا نیست؟ فرهنگ «همیشه در دسترس بودن» متأسفانه برای اغلب افراد عادی شده است، اینکه افراد میخواهد سریع ایمیلهایشان و سایر ارتباطات مثل پیامرسانها را بخوانند و به آن پاسخ بدهند. بسیاری از افراد این رویه را پیش میگیرند چون آسانتر است «قاعده کمترین مقاومت» میگوید در یک محیط اقتصادی که بازخورد شفافی در آن، از تأثیر انجام بسیاری از رفتارها بر برآیند کار وجود ندارد گرایش افراد به انجام رفتارهایی است که در لحظه آسانترین کارها هستند.
کار عمیق یعنی نه گفتن به خیلی چیزها
کثرت مشغله، لزوماً نمایانگر بهرهوری نیست بسیاری از کارکنان دانشی علاقه عجیبی به شلوغ کردن سرشان دارند تا از این طریق بتواند ارزشهای خود را نشان بدهند این یعنی انجام تعداد زیادی کار طوری که به چشم دیگران بیاید. ردوبدل کردن ایمیل در هر ساعت، شرکت در جلسات مختلف، پاسخ فوری به سؤالات در پیام رسانها و باز بودن در دفتر شما در هر ساعت به روی همه، نشاندهنده بهرهوری نیست صرفاً نشاندهنده سر شلوغی است. تمام.
مراقب تکنوپولی باشید
ازآنجاکه کار عمیق بر پایه ارزشهایی از قبیل کیفیت، حاذق شدن و مسلط شدن است و این عناصر امروزه از مد افتاده و غیر مدرن تلقی میشوند، در تضاد شدیدی با تکنوپولی قرار دارد. تکنوپولی ترکیب دو واژه تکنولوژی و مونوپولی میباشد و منظور احاطه انحصاری و شدید تکنولوژی بر فرهنگ است. حتی این تضاد زمانی شدیدتر میشود که برای انجام کار عمیق باید بیشتر فناوریهای جدید را پس زد. متأسفانه کار عمیق به خاطر وجود رفتارهای تمرکززدایی این فناوریها به سرزمین فراموشی تبعیدشده است. همانطور که قبلاً گفتیم کار عمیق سخت و کار سطحی آسان است. کار عمیق دائماً کمیابتر و درنتیجه ارزشمندتر میشود. متأسفانه در عصری زندگی میکنیم که هر چیزی مربوط به اینترنت باشد را بهطور پیشفرض جزو ضروریات و خوبیهای فناورانه میدانیم. رفتارهایی که با عمیق شدن سازگاری ندارند مثل جواب دادن آنی به ایمیلها یا فعال بودن در رسانههای اجتماعی که موردستایش قرار میگیرند درحالیکه متاسفانه نداشت و دور بودن از اینطور چیزها امری مقبوح تلقی میشود. هیچکس از یک کشاورز یا آهنگر به خاطر استفاده نکردن از فیس بوک یا ایمیل خورده نمیگیرد اما اگر یک کارمند دانشی این کار را بکند برچسب غیرعادی بودن به او میزنند.
من عمیق زندگی میکنم زیرا بهترین نوع زندگی همین است. وینفرد گالاگر
مهارت مدیریت توجه
توجه (یعنی چیزهایی که تصمیم میگیریم بر آن تمرکز کنیم و یا چیزهایی که با اختیار نادیدهاش میگیریم)نقش بسیار زیادی در کیفیت زندگی ما بازی میکند. «مهارت مدیریت توجه» عامل کلیدی و مهمی در داشتن یک زندگی خوب است. متأسفانه ما تأکید زیادی بر شرایط زندگیمان داریم و فرض میکنیم چیزی که برای ما اتفاق میافتد مشخص میکند که چه حسی داشته باشیم. بر اساس تحقیقات چندین ساله «دیوید کالاگر» کاملاً برعکس است و جهانبینی ما بر اساس چیزهایی که به آنها توجه میکنیم شکل میگیرد اگر بر روی بیماری سرطان تمرکز کنید شما و زندگیتان گرفته و ناراحت میشوید اما اگر به پیادهروی و سینما فکر کنید خود و زندگیتان بهتر و دلپذیرتر میشود . اگرچه در هر دو مورد شرایط یکطور است و سرطان وجود دارد نهایتاً اینکه کسی که هستید چیزی که فکر میکنید حس میکنید انجام میدهید و دوست دارید برآیند چیزی است که به آن توجه و تمرکز میکنید.
در مجموع میتوان اینگونه جمعبندی کرد که شما برآیند چیزی هستید که به آن توجه میکنید.
متمرکز زندگی خواهم کرد چون اینگونه زندگی کردن بهترین نوع زندگی است.
تحقیقات ۱۰ ساله پروفسور «میهای چیکسنتیمهایی» ثابت میکند بهترین لحظات زندگی غالباً زمانی اتفاق میافتد که در هنگام تلاش مختارانه برای انجام کاری سخت و باارزش بدن یا ذهن فرد تا بالاترین حدود مرزهای توانایی خود پیش بروند. وی این حالت ذهنی را فلو flow نامید و یافتههایش را در سال ۱۹۹۰ توسط کتابی به همین نام منتشر کرد. بیشتر مردم فکر میکنند استراحت کردن باعث خوشحالی آنها میشود، اینکه کمتر کار کنیم و زمان بیشتری را روی مبل لم بدهیم؛ اما نتایج مطالعات میهای چیکسنتیمهایی مشخص کرد که بیشتر مردم در این مورد اشتباه میکنند. مشغول بودن به یک کار بیشتر از اوقات فراغت و وقت خالی داشتن باعث لذت بردن میشود. چون فعالیتهای فلو در درون خود دارای هدف، بازخورد و چالشهایی هستند که باعث میشود افراد برای کارشان مایه بگذارند، تمرکز کنند و در آن غرق شوند؛ اما از آنطرف اوقات فراغت، ساختار سازمانیافته ندارند و برای اینکه از آن لذت ببریم باید تلاش بیشتری بکنیم که بتوانیم چیز لذت بخشی در آن اوقات ایجاد کنیم. آزمایشهای علمی و تجربی نشان میدهند که افراد بیشتر از آن چیزی که گمان میکنند در موقع کار خوشحال هستند. به نظر میرسد بشر وقتی عمیقاً در کار چالشبرانگیزی غرق میشود و با آن دستوپنجه نرم میکند در بهترین حالت روحی و ذهنی قرار دارد.
گونه بشر طوری تکاملیافته که در عمیق بودن رشد میکند و در سطحی بودن هرز میرود.
ساخت روتین و رویه برای انجام کار عمیق
یکی از عمدهترین موانع عمیق شدن اضطرار برای توجه کردن به چیزهای ظاهری است. تحقیقات نشان میدهد انسان میزان مشخصی از اراده دارد که هرچقدر از آن استفاده کنید میزان آن تحلیل میرود. بهعبارتدیگر اراده شما جلوهای از شخصیتتان نیست که بدون محدودیت بتوانید از آن استفاده کنید بلکه مانند عضله است که خسته میشود. بنابراین باید برای انجام کار عمیق یکسری عادات روزمره یا روتین و رویههای خاصی به زندگی کاریتان اضافه کنید تا مقدار استفاده از قدرت اراده برای وسوسه امور سطحی را به حداقل برسانید تا منبع محدود آن به پایان نرسد. مثلاً اگر در وسط وبگردی عصرانه به ناگاه تصمیم بگیرید تمرکز خود را معطوف به انجام کاری کنید که قدرت ذهنی زیادی را میطلبد حجم عظیمی از آن منابع محدود اراده را صرف تغییر دادن جهت تمرکزتان از زرقوبرق اینترنت خواهید کرد. چنین مواردی معمولاً با شکست مواجه میشود اما اگر عادات روزمره و رویههای خاصی مثل اختصاص زمان مشخص یا بودن در مکانی ساکت برای انجام کار عمیق را ایجاد کرده باشید میزان کمتری از ذخیره قدرت اراده شما صرف به وجود آمدن کار عمیق و ماندن در آن حالت میشود و نهایتاً تعداد تلاشهای موفقیتآمیز شما برای عمیق شدن بیشتر خواهد شد.
قواعدی برای انجام کار عمیق
راهکار اول) فلسفه رهبانیت در ایجاد کار عمیق
در این روش شما با حذف کردن یا به مینیموم رساندن امور سطحی کار عمیق را به بالاترین حد خود میرسانید. این روش شاید برای عده بسیار معدودی امکان پذیر باشد.اینکه خودتان را تنهایی در جایی مستقر کنید که خالی از ابزارهای اینترنتی و ارتباطات باشد.مثل یونگ که خودش را در روستایی مستقر کرده بود و به تحقیقاتش می پرداخت. راهکار دوم) فلسفه دووجهی در ایجاد کار عمیق بر طبق این فلسفه شما وقتتان را به دو بخش تقسیم میکنید بخشی از آن را صرف دنبال کردن رویههای مشخص کار عمیق کنید و بقیه را برای هر چیز دیگری که میخواهید بگذارید. در طول زمانی که مختص کار عمیق است باید به دنبال تمرکز عمیق و بدون خدشه باشید اما در طول زمانی که مخصوص کارهای سطحی است داشتن چنین تمرکزی اولویت نیست این کار میتواند در مقیاسهای مختلف اتفاق بیفتد مثلاً در مقیاس یک هفته میتوان سه روز انتهای هفته را به کار عمیق اختصاص داد و مابقی روزها جزو زمان آزاد باشد. البته در این روش کوچکترین واحد زمانی برای کار عمیق حداقل یک روز است و اختصاص دادن چند ساعت در روز برای کار عمیق بسیار کم به شمار میآید این فلسفه را افرادی پیش میگیرند که نمیتوانند بدون جدا شدن کامل از کارهای غیر عمیق به موفقیت برسند. شیوه دووجهی بیشتر از چیزی که فکرش را میکنید با شغلهای مختلف تطابق دارد و سازگار است یادتان باشد مردم معمولاً بهحق شما برای در دسترس نبودن احترام میگذارند.
راهکار سوم) فلسفه ریتمیک در ایجاد کار عمیق
این روش که روش زنجیرهای نیز نام دارد راحتترین راه برای اینکه مقاطع کار عمیق را بهطور پیوسته در زندگیمان جاری کنیم میباشد هدف این است که ریتم را در این کار ایجاد کنیم که نیازی هم بهصرف انرژی برای تصمیمگیری در مورد اینکه چه زمانی به کار عمیق فروبروید نباشد. در این روش میتوانید کارهای عمیق را در برهههای زمانی ۹۰ دقیقه انجام بدهید این روش ظاهراً بیشتر با طبیعت انسان همسویی دارد. برای افرادی که اقتضای شغلشان به آنها اجازه ناپدید شدن به مدت چند روز برای انجام کار عمیق را نمیدهد این روش، روش خوبی است
راهکار چهارم) فلسفه انجام یک کار عجیب
در این روش شما باید یک کار عجیب و خارق العاده بکنید تا پروژه کار عمیق خود را انجام بدهید. بهعنوانمثال «جی کی رولینگ» وقتی آخرین کتاب مجموعه هری پاتر را مینوشت و فشار شدیدی رویش بود تصمیم گرفت برای داشتن تمرکز عمیق و یکپارچه یک اتاق در هتل پنج ستاره در اسکاتلند رزرو کند و تا زمانی که نوشتن کتاب اش تمام نشده از آن هتل بیرون نیاید و همین اتفاق هم افتاد. بیل گیتس یک نمونه بارز از انجام کار خارقالعاده است وی وقتی مدیرعامل شرکت مایکروسافت بود چند هفته تعهدات کاری و خانوادگیاش را کنار میگذاشت و به کلبهای میرفت تا با قلم و دفتر و کتاب سر کند. هدفش از این کار این بود که عمیقاً و بدون وقفه در مورد مسائل مهم مربوط به شرکت اش فکر کند. البته شاید هرکسی آنقدر آزادی نداشته باشد که بتواند مدت طولانی چنین کاری را انجام دهد بسیاری از نویسندگان بزرگ با ساختن اتاقکهایی در املاکشان که معمولاً با صرف مقدار زیادی هزینه و زحمت همراه است، چنین شرایطی را در تمام طول سال تجربه میکنند. این قسم اتاق که برای چنین نویسندگانی که برای کارشان نیازمند به یک لپتاپ و یک میز برای نشستن هستند شایدخیلی ضروری نباشد اما این اتاقکها نیستند که برای آنها تولید ارزش میکند بلکه کار عمیقی که در آنجا رخ میدهد باعث میشود این نویسندگان بهتر بنویسند. در این مثالها مسئله فقط تغییر فضا و به دنبال جای آرام و ساکت گشتن نبود که منجر به ایجاد حالت عمیق میشد نیروی محرکه اصلی حالت روانی، التزام جدی داشتن برای انجام کار موردنظر است. اینکه خودتان را درجایی عجیب و زیبا مستقر کنید تا به نوشتن بپردازید یا یک هفته کارتان را برای فکر کردن ترک کنید یا خودتان را در اتاقی در یک هتل محبوس کنید تا اختراع را به پایان برسانید اینها همه حرکاتی هستند که از نظر ذهنی باعث میشود هدف عمیقتان اولویت ویژهای پیدا کند و همین کلید باز شدن گنجینههای ذهن شماست. گاهی اوقات برای انجام کار عمیق ابتدا باید یک کار عجیبی انجام داد.
هر طور که نگاه کنید زندگی عمیق زندگی خوبی است.
از سر رفتن حوصله تان استقبال کنید.
از سررفتن حوصله و خسته شدن استقبال کنید. مدیرعامل توییتر درجایی میگوید آخرین باری که حوصلهتان سر رفت را یادتان هست؟ میخواهم به شما بگویم وقتی ذهنتان به عوامل حواسپرتی دائمی خو کند دیگر حتی اگر بخواهید تمرکز کنید کنار گذاشتن اعتیاد به حواسپرتی کار بسیار دشواری است.برای محکمکاری بگذارید بگویم اگر لحظات بالقوه خستگی در زندگیتان مثل پنج دقیقه منتظر بودن در صف نان یا تنها نشستن در رستوران و انتظار برای رسیدن دوستی که با او قرار دارید با نگاه انداختن به تلفن هوشمندتان سپری میشود احتمالاً ذهنتان بهجایی رسیده است که برای کار عمیق آماده نیست حتی اگر برنامهریزی منظمی برای تمرین تمرکز داشته باشید.
روز بدون تکنولوژی/یک پیشنهاد بهتر
معمولاً به شما توصیه میشود یک روز بدون اینترنت در هفته را تجربه کنید یا روز بدون وسایل دیجیتال یعنی یک روز در هفته را بدون تکنولوژی بگذرانید تا یادتان بیاید وقتی به صفحه نمایشگر چسبیدهاید چه چیزهایی را از دست میدهید.باید یاد بگیرید کمی از این دنیا که همه چیز متصلبههم است منفصل شوید. اما من پیشنهاد دیگری برایتان دارم. به نظر من روز بدون تکنولوژی بهتنهایی نمیتواند مغز حواسپرت را درمان کند اگر فقط یک روز در هفته رژیم بگیرید و بقیه هفته را به پرخوری بگذرانید نمیتوانید اضافهوزنتان را کاهش دهید. من روشی جایگزین برای روز بدون اینترنت پیشنهاد میدهم بهجای اینکه زمانی را برای دوری از عوامل حواسپرتی در برنامه خود بگنجانید بیایید زمانی را برای دوری از حالت تمرکز در برنامهتان بگذارید. اگر استفاده از اینترنت را معادل با میل به عوامل حواسپرتی در نظر بگیریم و کار کردن در نبود اینترنت را معادل با کار متمرکز بدانیم باید شما برنامهریزی کنید که چه زمانهایی میخواهید از اینترنت استفاده کنید و در خارج از این زمانهای از قبل مشخصشده بههیچوجه به سراغ آن نروید. این یعنی قبل از رسیدن آن زمان مشخص هرچقدر هم که وسوسه شدید بههیچوجه نباید به سراغ اینترنت بروید. این تکنیک ذهن را طوری بار میآورد که به تمرکز عادت کند. اینترنت اغواگر است شما باید در مقابل این وسوسه مقاومت کنید حتی اگر احساس خستگی میکنید این تمرین و مقاومت را انجام بدهید.
هنگام به زبان آوردن کلمه بله و فشردن دکمه ریپلای بهشدت سختگیر باشید.
این قاعده را در منزل هم رعایت کنید. حتی در تعطیلات آخر هفته نباید مدام سرتان درگوشی تلفن هوشمندتان باشد وگرنه تمام تلاشهایی که در طول هفته برای تنظیم مجدد ذهنتان انجام دادهاید با این رفتار بیاثر میشود. یکی از جاهایی که اجرا کردن این تکنیک در ساعات غیر کاری در خانه بسیار دشوار میشود زمانی است که مجبورید منتظر بمانید مثلاً در صف نان، بسیار مهم است که در چنین شرایطی اگر زمان دسترسی به اینترنت تان فرا نرسیده خود را موقتاً در معرض کسل و خسته شدن از این وضعیت قرار دهید. خسته و کسل شدن در این عصر مدرن یک تجربه کمیاب است اما از منظر تمرین تمرکز، این کار بسیار ارزشمند است.
شبکههای اجتماعی را ترک کنید
این ابزارها زمان ما را تکهتکه میکند و تواناییمان را در تمرکز کردن کاهش میدهند. دیگر حرفوحدیث و مخالفتی در مورد این موضوع مطرح نیست چون همگی حسش میکنیم و این مشکل گریبان گیر بسیاری از مردم میباشد. اما وقتی برای رفتن به سمت کارهای سخت تلاش کنید این مسئله واقعاً وخیم و ترسناک میشود. این سرویسها طوری طراحیشدهاند که اعتیادآور باشند. مالکوم گلدول از توییتر استفاده نمیکند جرج پارکر میگوید: توییتر در بین شبکههای اجتماعی مثل کراک در بین مواد مخدر است.
پاسخ پیشفرض تان به اغلب درخواست ها را روی کلمه نه تنظیم کنید.
من به شما پیشنهاد میکنم حساب کاربری خود در سرویسهایی مانند اینستاگرام، فیسبوک، توییتر و تلگرام را حذف و غیرفعال نکنید بلکه به مدت یک ماه از آنها استفاده نکنید و در فضای مجازی نیز اعلام ننمایید که قصد استفاده نکردن از این سرویسها را دارید (و این نکته مهمی است.) فقط بدون هیچ حرفوحدیثی استفاده از آنها را متوقف کنید اگر کسی از طریق دیگری به شما دسترسی پیدا کرد و پرسید که چرا در فلان سرویس فعالیت آنلاین را متوقف کردهاید میتوانید به او توضیح دهید اما لازم نیست خودتان این موضوع را اعلام عمومی کنید بعد از ۳۰ روز کنارهگیری از دنیای مجازی دو سؤال زیر را در مورد هرکدام از سرویسهایی که موقت ترک کردهاید از خود بپرسید:
آیا اگر میتوانستم از این سرویس استفاده کنم این ۳۰ روز برایم واقعاً بهتر میگذشت؟
آیا برای کسی مهم بود که من استفاده از این سرویس را کنار گذاشتهام؟
اگر پاسخ هر دو سؤال نه بود، آن سرویس را برای همیشه ترک کنید اگر هم پاسخ سؤالات یک بله محکم بود دوباره به سراغ استفاده از این سرویس بروید اگر هم پاسخ این سؤال برای شما مبهم بوده و منوط به اما و اگر است تصمیمگیری برای استفاده از این سرویسها را به عهده خودتان میگذارم. اما تصور میکنم بهتر است به سراغ ترک این سرویسها بروید هر موقع که بخواهید میتوانید دوباره به این سرویسها برگردید. شبکههای اجتماعی اطلاعات شخصیسازیشده را مدام و در زمانبندی غیرقابلپیشبینی به شما پیشنهاد میدهند که بهشدت اعتیادآور است و به تمرکز شما آسیب میزند. یک ترفند بازاریابی ماهرانه که این شرکتها استفاده میکنند این است که این فرهنگ را جا انداختهاند که اگر از محصولاتشان استفاده نکنید از قافله عقب میمانید. این ترس که ممکن است عقب بمانید و چیزی را از دست بدهید باعث میشود که آنها را ترک نکنید. سپری کردن یک ماه بدون این سرویسها میتواند کمی واقعیت را جایگزین ترس کاذب و عقب افتادن از اخبار، تجارب و گفتگوهای به اشتراک گذاشتهشده بکند سپس به این نتیجه میرسید و برایتان مسجل میشود که این ابزارها آنقدرها هم در زندگی شما مهم نیستند. من از شما خواستم که این تجربه سیروزه را اعلام عمومی نکنید چون بعضیها به این دلیل از شبکههای اجتماعی جدا نمیشوند که میپندارند مردمدوست دارند از آنها چیزی ببینند و بشنوند و اگر ناگهان آفلاین شوند و مردم را از افاضات ارزشمند خود محروم کنند به دیگران بیاعتنایی کرده اند! این توهمات بسیار رایج هستند و مقابله کردن با آنها بسیار مهم است. امیدوارم با استفاده از این تکنیک از توهم مهم بودن خارج شوید و به دنبال یک تولید محتوای ارزشمند باشید. نتیجه این آزمایش برای بیشتر مردم ممکن است کمی ناراحتکننده باشد چون متوجه میشوید احتمالاً کسی بهجز دوستان نزدیک و اعضای خانوادهتان حتی متوجه خارج شدن شما از این سرویسها نخواهند شد. بی فکرانه وقت و توجهتان را خرج چنین سرویسهای نکنید. نسبت به خرج وقتتان خسیس باشید. البته تا وقتی زندگی بدون آنها را تجربه نکنید نمیتوانید این موضوع را تشخیص دهید کلیکهای سرگردان را فراموش کنید و به زندگی غنی و عمیق خودتان برگردید.
کار عمیق درسی است که من شخصاً در دوران کاریام بارها و بارها آن را یاد گرفتم و ده سال است که دنبال کننده کار عمیق ه
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.