ویژگی های یک مدرس «درجه یک»
مشخصات ابر مقاله
نام: ویژگیهای یک مدرس درجهیک
تعداد کلمات: ۴۶۷۵ کلمه
زمان صرف شده برای تهیه این مقاله: ۱۸ ساعت
هزینه مطالعه این مقاله: نگارش یک کامنت توسط خواننده در زیر همین پست (جدی گفتم، مدیون نشید یه وقت!)
مسئولیت انسانی بعد از مطالعه: اجرای مطالب و کمک به بهتر شدن خودتان
منابع مقاله: مشارکت دوستان (نامشان در انتهای مقاله ذکرشده) ۲ کتاب اشارهشده در متن، تحلیل و تجربیات آقای حسین شیرمحمدی از دورهها و سمینارهای مختلف
آنچه میخوانید:
داستان شکلگیری این مقاله
پاسخهای تلگرامی دوستانم
ده ویژگی شخصیتی یک مدرس درجهیک
ده ویژگی محتوای یک مدرس درجهیک
ده ویژگی اجرا و انتقال محتوای یک مدرس درجهیک
ده مهارت یک مدرس درجهیک
ده اشتباه یک مدرس
همه چی از اینجا شروع شد. (میلاد فتحی عزیز متشکریم ازت، قطعا در خیر و برکت این نوشته سهم بزرگی داری.انشالله)
۱-کتاب مدرس مرجع، ژان بقوسیان
۲-کتاب ۷۲۵ نکته در تدریس، انتشارات گاج
۳-کتاب مهارت معلمی، حجتالاسلام محسن قرائتی
اولی را چند ماه پیش خوانده بودم ولی سعی کردم این بار نخوانمش و بعد از نگارش مقاله سراغ کتاب بروم چون نمیخواستم نظرات خودم متأثر از این کتاب ارزشمند باشد.نظر شخصی و تحلیل های خودم برایم مهمتر بود. دو تای دیگر را هم خواندم. اوضاع بدتر شد.۳۰۰-۲۰۰ آیتم دیگر اضافه شد. این کتابها (دومی و سومی) صدها ویژگی برای یک مدرس لیست کرده بودند. اضافه کنید به اینها مطالب ۳ دوره آموزشی گران را! در چنین شرایطی وقتی همهچیز مهم باشد دیگر هیچی مهم نیست و شما بهجای راهنمایی، چاه نمایی میشوید. لازم بود که دست به قیچی شوم، این ابزار تیز و برنده اولویت گرایی به کمکم آمد. تمام ویژگیها را لیست کردم، تحلیل کردم، مقایسه کردم و با توجه به کیس استادیهایم ۱۰ تای مهم را در چند حوزه (شامل شخصیت مدرس، محتوای او، ارائه محتوا، مهارتهای موردنیاز و اشتباهات یک مدرس) کتگورایز کردم. حاصل شد آنچه میبینید. انشالله که مقبول افتد. تذکر: مطالب پیش رو تماماً برداشتها و تفسیر شخصی من از فضای آموزش ایران و مدرسان ایرانی است و میتواند متفاوت با نظر شما باشد. خوشحال میشوم نظر شما را هم بدانم. احتمالاً گزینههای این لیست باگذشت زمان و افزایش فهم من بالا پایین خواهد شد ولی با اطلاعات و نگرش الانم یقین دارم این ۱۰ تا ویژگی مهمترین هستند!
بخشی از پاسخهای تلگرامی دوستانم به سوال ده ویژگی یک مدرس درجه یک
۱-اجرای حرفهایی که می زنه و ایمان واقعی به حرفهاش
۲-صداقت
۳-توانایی انتقال مطلب به مخاطب صفر
۴-نتیجه گرا باشه
۵-بهروز
۶-باورهای منفی برای کاربرانش نسازه
۷-ارتباط مستقیم با کاربران در فضای مجازی
۸-محتوای خوب ازلحاظ فنی (تدوین و …)
۹-محتوا الکی طولانی نباشد.
۱۰-اساتیدی که با تبلیغ نویسی سعی در فریب مخاطب دارند را بااحتیاط میرم سراغشون
۱۱-فکر کردن، اولویتبندی و تصمیمگیری درست بهطور روزانه
۱۲-بیرحمانه صداقت داشتن و عاشق مخاطب بودن
۱۳-مطالعه مستمر روزانه
۱۴-تبدیل مناسب ورودیها اعم از مطالعات، مشاهدات و تجربیات به خروجیهای ارزشمند
۱۵-سادهسازی و بومیسازی
۱۶-تبلیغ نویسی
۱۷- انتشار مطالب در رسانههای مختلف
۱۸-فن بیان و ارائه
۱۹-مهارت سئو
۲۰-مهارت کار با سایت
۲۱-مدرس صمیمی دوستداشتنی و بانشاط
۲۲-خودمونی و راحت، خودش باشه، متواضع باشه
۲۳-داستانگو، بلد بودن روایت و جستار
۲۴-علاقهمند به یاددادن و احساس مسئولیت
۲۵-تیز حس
۲۶-تعادل بین تواضع و ادعای تسلط، طنز و آراستگی و هوش کلامی
۲۷-پوشش ظاهری
۲۸-قدرت بیان
۲۹-مسلط به موضوع و بهروز
۳۰-خلاقیت در تدریس
۳۱-ارتباط چشمی و کلامی با مخاطب یا فراگیر و توزیع نگاه
۳۲-درگیر کردن مخاطب و متکلم وحده نبودن (استفاده از بارش فکری)
۳۳-صبور بودن وقتی کلاس از نرم خارج میشود.
۳۴-از نظر روحی و احساسی ثبات داشته باشد.
۳۵-لب کلام را بگوید. مفید و مختصر و بدون گزافهگویی و حواشی زائد.
۳۶-اعتمادبهنفس و عزتنفس بالا
۳۷-سادهسازی مطالب
۳۸-مهربان و دلسوز و دغدغه مند
۳۹-صداقت در گفتار
۴۰-خوشاندام و شیکپوش
۴۱-مخاطب را بخنداند
۴۲-شهامت نمیدانم جایی که بلد نیست
۴۳-اکیداً پرهیز از اغراق و چاپلوسی
۴۴-در مورد مطالبی که حرف می زنه شخصاً خود مدرس اونو تجربه کرده باشد.
۴۵-سعی کند میمیک صورتش همیشه شاد و بشاش باشد و ترجیحاً اخم نکند.
۴۶-تسلط کامل به موضوع اصلی و تسلط نسبی به موضوعات حاشیهای موضوع اصلی
۴۷-ارتباط با مخاطبش طوری باشد که دانشجو بدون رودربایستی از مدرس کمک بگیرد.
۴۸-متریال آموزشی عالی
۴۹-ارائه منابع دستاول و یونیک و داشتن مطالب میانبر برای دانشجویان
۵۰-گرفتن بازخورد از دانشجویان
۵۱-دادن یک سری پورتو تایپ و مدل موفق به دانشجویان
۵۲-داشتن وبسایت یا کانال باقابلیت پرسش و پاسخ
۵۳-داشتن تألیفات
۵۴-استفاده از کیس استادی و مدلها
۵۵-آشنایی با تکنولوژی
۵۶-بلد بودن تایپ ده انگشتی
۵۷-برند به یکچیز خاص
۵۸-انگیزه دهنده
۵۹-آشنایی با نرمافزارهای تولید محتوا
۶۰-عامل به موضوعاتی که میگه
۶۱-مهربان، خیرخواه و پیگیر
۶۲-توسعه فردی و همهجانبه
۶۳-دارای رسالت شفاف و مشخص
۶۴-خانوادهدوست و متعهد به اصول اخلاقی و انسانی
۶۵-آشنا به آیندهپژوهی
۶۶-آشنا به سیستم سازی
۶۷-مسلط به اصول مذاکره و مهارتهای ارتباطی، اهل شبکهسازی
۶۸-بسیار صبور و دارای پشتکار
۶۹-موفق در حیطه موضوع کاری خودش
۷۰-آشنا به تکنولوژیهای روز در حوزه تولید محتوا و وب
۷۱-دانش، دانش، دانش
۷۲-دانشی که خودش استفاده کرده باشد و نتیجه گرفته باشد. (تجربه)
۷۳-پیگیری. دانشپذیر را رها نکنه
۷۴-تعیین گامهای اجرایی دقیق برای دانشپذیر
۷۵-پاسخ به سؤالات شاگردان
۷۶-آپدیت دادن برای دورهها بهصورت رایگان
۷۷-تعهد به قولهای دادهشده
۷۸-تیم اجرایی قوی برای خدمت به شاگردان
۷۹-برطرف کردن سایر نیازهای شاگردان در اون حوزه
۸۰-حضور مستمر در همهجا (آفلاین و آنلاین، آنلاین در همهجا)
۸۱-مهارت سخنرانی
۸۲-تولید محتوا و داشتن استراتژی کار
۸۳-اثرگذاری
۸۴-داشتن تریبون
۸۵-انضباط شخصی
۸۶-واقعی بودن آدمها و فیک نبودن
۸۷-تغییر در زندگی مخاطب یا بهبود شرایط
۸۸-داشتن تخصص در حوزه خود
۸۹-بلد بودن طراحی آموزشی
۹۰-داشتن وقار، متانت و خضوع
۹۱-جسارت
۹۲-تیم سازی
۹۳-استفاده خوب از نت
۹۴-داشتن گاو بنفش (مزیت رقابتی)
۹۵-برند شخصی سالم و داشتن اخلاق
۹۶-داشتن خلاقیت
۹۷-حال کلاسش خوب باشد
۹۸-نیاز سنج حرفهای
۹۹-هر جا مخاطب بخواد حضور داره
۱۰۰-عزتنفس
۱۰۱-صداقت در ارائه محتوا (نگه نداشتن فوت کوزهگری)
۱۰۲-زبان بدن
۱۰۳-مشتری مداری
۱۰۴-داشتن امضای شخصی
۱۰۵-صبور و شکیبا در مقابل کندی فهم شاگردش
۱۰۶-جرئت مواجهه با اندیشههایی در تقابل با اندیشه خودش
۱۰۷-با این واقعیت که شاید روزی شاگردش از وی پیشی بگیرد کنار آمده باشد.
۱۰۸-درباره آنچه خودش عامل است ادعا کند و صحبت نماید نه آنچه ایدئال است.
۱۰۹-خوشرو و خوشخلق باشد.
۱۱۰-به شیوهها و سبکهای بتسازی و مراد سازی و واژهها و رفتارهای تیپیکشان واقف باشد و اجازه کلید خوردن پروژه معصوم سازی را ندهد.
۱۱۱-موارد دیگری هم بود!
(دوستان نازنینم که به پرسش من پاسخ دادند: ۱-سید علی باقرپور ۲-سعید بهزادی ۳- سید محمد سید صدر ۴- محمود پیرهادی ۵- زهرا احمدی (همسرم) ۶-محمد خیرآبادی ۷-فرزانه قهرمانی ۸-فریبا زنوزی ۹-فربد طهرانی ۱۰-محمد ملامهدی ۱۱-مجید خزایی ۱۲-امیر محمد کرمعلی ۱۳-سعیده قاسمی ۱۴-کامران گنجی ۱۵-علیرضا کریمی ۱۶-زهره حقایقی ۱۷-مجتبی شیخلر ۱۸-محسن لطف زمان ۱۹-احسان مهدی نژاد. از تمام این عزیزان بی نهایت ممنونم. قطعا در خیر و برکت این مقاله سهیم هستند.) میبینید کار چقدر سخت شد. اگر واقعاً ندانیم ۵ یا ۱۰ ویژگی مهمتر کدام اند به همین راحتی ممکن است اصل را رها کرده و به فرع بچسبیم. آنقدر این مسئله ۱۰ ویژگی برتر برایم مهم بود که حتی وقتی لیستم پس از کلی فکر کردن قطعی شد باز دلم نیامد مقاله را منتشر کنم گفتم مجدداً باید چکشکاری شود تا بهیقین برسم لذا حتی روز قبل در سفر یکروزه با خانوادهام، هنگامیکه من رانندگی میکردم یک خودکار و برگه ویژگیها را به همسرم دادم، ایشان مطالب را برایم میخواند و من بیش از ۱۰ بار ترتیب آنها را بالا پایین میکردم و میگفتم ایشان یادداشت کند تا نهایتاً این لیست در آمد. امیدوارم حال شو ببرید!
ده ویژگی شخصیتی یک مدرس درجهیک
۱-فکر کردن
قطعاً و یقیناً اولین ویژگی یک مدرس درجهیک چیزی نیست جز «فکر کردن». متأسفانه اغلب آدمها و حتی اغلب مدرسین اهل تفکر نیستند. اگر هم باشند کوچک فکر میکنند. از کجا بدانیم کوچک فکر نمیکنیم: یکی از نشانههای بزرگ فکر کردن رشد سریع و داشتن اهداف غیرعادی (ازنظر عموم) است. من تابهحال بهجز یکی دو نفر کسی را ندیدهام که تایم مشخصی از روز را به فکر کردن آگاهانه اختصاص دهد؛ یعنی بگوید مثلاً هرروز ساعت ۲۲ الی ۲۲:۳۰ تایم تفکر من است، نمیگذارم کسی (انسان و اسکرین) مزاحم من شود. رک بگویم تمام خروجی زندگی ما حاصل تفکرمان است. میدانم کلیشه است ولی واقعاً افکار ما زندگی ما را میسازد پس چرا برای این لامصب وقت اختصاصی نمیگذاریم کنار و برایش اهمیتی قائل نیستیم. همهمان شنیدهایم که آن بزرگ فرمود: اگر ۶ ساعت برای بریدن درخت به من وقت بدهند ۴ ساعتش را صرف تیز کردن تبرم میکنم این جمله را میشنویم و فقط بلدیم فورواردش کنیم به اینوآن. این جمله یعنی هر هدفی تو زندگیات داری سریع نیفت تو چرخه تلاش زیاد بیهوده! قبلش فکر کن. فکر کن و بازم فکر کن. وقتی کلیدمان را در منزل گم میکنیم ۴۰ جا را میگردیم. چندین بار میگردیم ولی حاضر نیستیم بنشینیم روی مبل و دو دقیقه فکر کنیم. آخرین بار کلید کی و کجا دستم بود. این چیپ ترین مثالی بود که بدون فکر نوشتم!! میدانید چرا فکر نمیکنیم چون جزو فعالیتهای high است. چون فکر کردن بسیار دشواراست. فکر کردن شدیداً انرژی بر است و بدتر از همه اینکه ظاهرش گول زننده است چون میگیم فکر کردن که کار قابلرؤیت و ملموسی نیست یک فکر باعث شد مستر استاد متولد شود. یک فکر میلاد فتحی و یک فکر من باعث شد این مقاله نوشته شود و فکر شما باعث شده الآن این مطلب را بخوانید. این یعنی ما هرکجا هستیم به خاطر فکرمان است. یادتان هست این جمله طلایی را:
بیزینس شما از خود شما بزرگتر نخواهد شد.
خلاصه میکنم کیفیت زندگیات به کیفیت فکرت بستگی داره؛ و به قول پوریا مظفریان تماااام! در یکی از جلسات تاکشو از یه مدرس بزرگ فکر! پرسیدم: بزرگترین مهارت یه مدرس چیه؟ گفت فکر کردن و چقدر درست گفت. بسیاری از مدرسان طوطیوار مطالب یه کتاب را تبدیل به دوره می کنن بی کموکاست. آخه مؤمن یه جو خلاقیت به خرج بده.۴ تا مثال و تجربه و داستان از خودت اضافه کن. بسیاری از مدرسان طوطیوار از اسامی کلیشهای زرد استفاده میکنند.
دوره ستارگان ….
دوره کلیدهای طلایی…
دوره رازهای ….
دوره …. در چند روز
بسیاری از مدرسان بدون ذرهای تفکر و بهصورت تراکتوری محتوا تولید میکنند چون یه جایی شنیدهاند که محتوا پادشاه است. مدرسی را میشناسم که در یک سال بیش از ۱۰۰۰ مقاله روی سایتش گذاشت، مدتی بعد fail شد و الآن بازاریاب است!
بسیاری از مدرسان یک پاپ آپ مزاحم روی سایتشان دارند چون شنیدهاند که تنها کار سایت ایمیل جمعکردن است دریغ از یکذره تفکر.
بگذاریم و بگذریم. خب بابا! شیرفهم شدیم که تفکر خوبه. حالا چیکار کنیم؟
من برای فکر کردن ۴ تکنیک معرفی میکنم که خودم استفاده میکنم.چند تا کتاب فارسی هم معرفی میکنم
۱-تکنیک سؤال
ببینید فکر کردن اساساً چیزی جز سؤال و جواب ذهنی نیست. وقتی شما دارید فکر میکنید تو ذهن تون دارید جواب یه سؤالی را میدید. حالا چطوری بیشتر و بهتر فکر کنیم. سؤالات هدفمند و بهتری از خودتون بپرسید. سؤال از کجا گیر بیارم. این کتاب را تهیه کنید. اگرم تهیه نکردید این خلاصه من از کتابه. لیست سؤالات کوانتومی.
۲-تکنیک بارش فکری
بارش فکری یه معجزه است. بذارید باهاتون صادق باشم. تا الآن کمتر از ۱۰ بار تو زندگیم بارش فکری داشتم. تو یکیش ۱۰۵ ایده مارکتینگ یادداشت کردم و بهترین جلسه زندگیام بود. در حال حاضر ماهی حداقل یکبار با دوست خلاقم سعید بهزادی بارش فکری دارم. آخرین جمعه هرماه با دوست نازنین و تحلیلگرم علی باقر پور بارش فکری دارم و هر سهشنبه نیز قرار شده با یه عزیز دیگه بارش فکری بریم. از نتایج این باریدنها برایتان بسیار خواهم نوشت. این تکنیک بدجور شما را مجبور به فکر میکند.
۳-حرف زدن
من عاشق این مدل فکر کردنم. حرف زدن یعنی بلندبلند فکر کردن. وقتی شما حرف میزنید ایدههای پنهان از بخشهای مخفی نمایان میشه و شما را سورپرایز می کنه. تو مقاله زیاد حرف بزن و موفق شو درباره معجزه حرف زدن زیاد حرف زدم.
۴-خواندن
برای من جواب داده. هر وقت می خونم بیشتر فکر میکنم. به همین دلیل اساساً با تندخوانی مشکلدارم و برعکسش را ترویج میکنم. آرام خوانی باعث تفکر و ایده پردازی میشه نه تندخوانی و اسکنینگ سریع.
۲-اولویت گرایی
این ویژگی حیاتی است. حتی میتوانست شماره ۱ باشد ولی چون فکر کردن پیشنیاز اولویت گرایی است لذا شد شماره دو. اگر یک مدرس اولویت گرا نباشد در بهترین حالت با تلاش و پرکاری جانکاه به یک مدرس معمولی تبدیل خواهد شد و نه یک مدرس ستاره و درجهیک. بیزینس آموزش واقعاً دشوار است. هزار چیز هست که باید بیاموزید و این آموزشها تمامی ندارد. در کارخانه مغزتان این آموزشها باید کانورت شود، آنها را اجرا کنید و از طرف دیگر باید خودتان هم خروجیهایی به شکل ایونت، کتاب، محصول و فایلهای آموزشی داشته باشید. به سایت و سوشال تان باید برسید. مشتریانتان را باید ساپورت کنید. پاسخ سؤالات مخاطبین و حتی همکارانتان را بدهید و دهها فعالیت دیگر. هجوم اینهمه کار اگر اولویت گرا نباشید رسماً شما را بیچاره میکند. وقت کم میآورید. کیفیت کارتان پایین میآید و به تقلا میافتید. تقلایی که تمامی ندارد و نتیجهای که دلخواهتان نیست. ژان بقوسیان بهشدت اولویت گرا است. وی بهشدت از زمانش محافظت میکند و به اغلب ایدهها، فرصتها و فعالیتهای غیرضروری نه میگوید. تمام آموزشهای این آدم بدون حواشی و زوائد است. نمیدانم تا با حال با ایشان در تلگرام چت کردهاید؟ اگر کسی سؤالی بپرسد یا درخواستی داشته باشد همیشه انتهای پاسخ استاد این عبارت دوکلمهای هست: «موفق باشید» این یعنی دیگر سؤال نپرس، چت را ادامه نده و بیش از این وقت مرا نگیر. حال این رویکرد را مقایسه کنید با مدرسی که تا ۶۰ دقیقه با افراد در تلگرام چت میکند. محمدرضا شعبانعلی بهشدت اولویت گرا است طوری که اگر بداند الآن اولویتش انجام فلان کار نیست، اگر تمام دنیا بگویند انجام بده انجام نمیدهد. یک نمونهاش به ۴-۳ سال قبل برمیگردد در اوج فعالیتهای آفلاینش و زمانی که ایونت ۸۰۰ نفره اش بهراحتی پر میشد با برگزاری سمینار حضوری خداحافظی کرد چون اولویت اش نبود. او ترجیح داد وقتش بیشتر صرف آنلاین شود، از سوشال خارج شد چون اولویت اش نبود و دهها مثال دیگر.
راهکار: لطفاً مقاله ۷۰۰۰ کلمهای «راهنمای جامع اولویت گرایی در زندگی و کار» را بخوانید. هر چه درباره اولویت گرایی میدانم و شما لازم دارید اینجا هست.
۳- صداقت، تواضع، ادب
میتوانستم در یک کلمه بگویم اتیکت اما نگفتم و جزئیتر به این سه مورد اشاره کردم. فقط خدا و مخاطبینی که تو ذوقشون خورده میدانند چقدر این سه آیتم مهم است. جالب است که صداقت تنها موردی بود که در اغلب پاسخهای تلگرامی وجود داشت. مدرسین عزیز این مورد بینهایت مهم است. جا دارد ۱۰ هزار کلمه درباره صداقت صحبت کرد. مردم خیلی باهوشاند و عدم صداقت شما را متوجه میشوند و تنها چیزی که بهشدت شما را محبوب میکند صداقت است. لطفا و حتما صادق باشید.
اگر مدرس ثروت هستید راجع به خودتان بلوف نزنید. با ماشین اجارهای پز ندید!
اگر چیزی را خودتان عمل نمیکنید به مردم دروغ نگویید.
الکی نگید ظرفیت سمینار محدود است بجنبید. (درصورتیکه محدود نیست)
الکی نگید در صدها مشاورهای که داشتهام (درصورتیکه ۴ نفر ازتون سؤال پرسیدن)!
الکی در قسمت درباره ما ننویسید اعضای فوق ستاره تیم ما! (وقتی کارمند ندارید)
عکس الکی نذارید سخنرانی در برج میلاد تهران (وقتی فقط با تریبونش عکس انداختید)
عکس الکی نذارید سخنرانی در دانشگاه تهران (وقتی بهعنوان شرکتکننده بودید و تو آنتراکت رفتید روی سن و از خودتون عکس انداختید)
در خودآگاه و ناخودآگاهتون صادق باشید. صادقانه بگویم خودم ۲ مورد از خطاهای بالا را مرتکب شدهام ولی متوجه شدهام النجاه فی الصدق.
صداقت و ۱ خاطره بد
در یک سمیناری توی برج میلاد بودیم کلاً ۹۰۰-۸۰۰ نفر اومده بودن، مدرس مشهوری رفت روی سن از خودش یه فیلم سلفی برای اینستاگرامش گرفت و به مخاطبینش گفت: سلام در حضور ۲۰۰۰ نفر در برج میلاد در حال سخنرانی هستم و …. (کل ظرفیت طبقه بالا و پایین برج ۱۷۸۰ نفر است!) تو همون سخنرانی نیمساعته اون فرد تو روی ما نگاه کرد و دو دروغ را ۴ بارگفت. پیشنهاد: یک برگه بردارید و ۳۰ مورد توش بنویسید از مصادیق دروغ در حرفه تدریس. گاهی شناخت خودش پیشگیری است.
دکتر یحیایی ایله ای: ۶-۵ سال است دروغ نگفتم.
تواضع و ۲ خاطره بد:
اگر میخواهید محبوب قلوب شوید. دوره هاتون بدون مقاومت فروش برود و آدمها دوستتون داشته باشند و کمتر سؤال و اعتراض و گارد داشته باشند راهش تواضع است. از آنطرف اگر بخواهم فقط یکچیز بگویم که مدرس را نابود میکند آن مورد غرور است. یک مدرس مشهور در ایران هست که ۸۰% مدرسین دیگر از او نفرت دارند، وضعیت اش پیش مخاطبین اش نیز چندان جالب نیست. یک علتش این است که بهشدت مغرور است. جالب است که شخصی یکی از محصولات ایشان را در زمان آف تهیهکرده بود، گفتم چطور بود گفت هنوز گوش ندادهام گفتم چرا؟ گفت تا زمانی که حسم به او خوب نشود گوش نمیدهم. یادتان باشد مردم مدرس پرادعا و مغرور را دوست ندارند. یکی از دوستان در یک سایت کامنت گذاشته بود من مصاحبه این دوره گرانقیمت تون اومدم ولی به خاطر غرور و تکبر استاد مصاحبهکننده قید ثبتنام را زدم. البته خود آن مدرس در جلسهای گفت که من کمی مغرورم و ناز و منت فرد را برای ثبتنام نمیکشم. یک سؤال حیاتی: چه تفاوت و چه مرزی بین تواضع و اعتمادبهنفس وجود دارد؟ همیشه این مورد در ناخودآگاه برایم سؤال بود تا اینکه بالاخره بهترین پاسخ ممکن را از دارن هاردی یافتم و در یک پست درباره آن خواهم گفت. آنقدر این پاسخ محشر است که صرفاً به خاطر آنیک پست معرفی کتاب خواهم نوشت.
ادب و ۳ خاطره بد
بهجای اینکه از اهمیت ادب بگویم برعکسش را میگویم: مردم حالشان از مدرس بیادب به هم میخورد. دوستم تعریف میکرد در یک سمینار معارفه در اصفهان فلان مدرس اعتمادبهنفس، فلان بخش از مردم را گوساله خطاب کرده بود و موارد دیگری که باعث شده بود جلسه متشنج شود. در یک سمینار ۲۵۰ نفره در کرج که خودم هم حضور داشتم یک مدرس مشهور در پاسخ به سؤال یک شرکتکننده گفت: تلویزیون و اخبار نبینید چون …. شعر میگوید! در یک مورد دیگر دوستم تعریف میکرد کارگاه فلان مدرس رفته بود وی در یک بخش کلاس پیش خانم ها و آقایون نه گذاشت و نه برداشت گفت نظر مردم براتون مهم نباشه اصلاً به فلان جاتون! دوستم که پسر بود گفت خود من شوک شدم از شنیدن این کلمه. مردم انتظار ندارند از مدرس کلمات رکیک بشنوند، بت مدرس با گفتن برخی کلمات میشکند. صادقانه بگویم خود من تو همین مقاله بهجای تلاش بیهوده نوشته بودم خرکاری! به این قسمت که رسیدم گفتم نکند این هم جزو کلمات رکیک باشد!! قضاوت با شما.
۴- عاشق یادگیری و یاددهی
مدرسی که عاشق یادگیری باشد حتماً بهروز است. به سرچشمه رجوع میکند. منابع مختلف را بررسی میکند و میآموزد. اهل سمینار و کلاس رفتن است. تا یک کتاب را تمام نکرده، کتاب دیگری میخرد. بارها شده در حال مطالعه مقالهای بودم و آن مقاله یک کتاب را معرفی کرده است، هنوز مطالعه اون مقاله تمام نشده کتاب معرفیشده را سفارش دادهام.وقتی شما ولع آموختن داشته باشید دیگر بهانههایی مثل وقت ندارم، کندخوان هستم، کتاب گران است و کتاب را نصفهکاره رها میکنم و … نخواهید آورد. وای به حال مدرسی که در حیطه خودش دائم المطالعه نباشد و هرروز آپدیت نشود چنین مدرسی قطعاً درجه ۳ هم نیست چون به اولین وظیفهاش یعنی اکسپرت شدن و اکسپرت ماندن عملنکرده است. یکبار اصطلاح جالبی به کاربردم گفتم من همیشه آخرین ورژنم را ارائه میدهم یعنی اگر الآن درباره اولویت گرایی صحبت میکنم شک نکنید که یکی از کتابهایی که اخیراً خواندهام درباره اولویت گرایی بوده است! گاهی شما اهل یادگیری هستید ولی به هر دلیلی خیلی اهل یاددهی و انتقال محتوایتان نیستید این هم به نظر من رد است. چون مدرس درجهیک اشتیاق دارد بیاموزد و بیاموزاند، من احتکار علم و خست علمی را بدترین صفت یک مدرس میدانم مدرسی که فوت کوزهگری را برای خودش نگه دارد قطعاً درجهدو است. چون وقتی شما به مخاطبتان همهچیز را بگویید حالا شما با وی در یک سطح هستید پس مجبورید بروید بیشتر بخوانید تا یک پله ارتقا پیدا کنید. مجدداً آن محتوا را نیز میگویید و میروید سراغ پله بعدی. برخی مدرسان در ایران واقعاً یادگیرنده قهاری هستند نمونهاش محمدرضا شعبانعلی و محمد پیام بهرام پور است من این دو نفر را یادگیرنده خیلی حرفهای میدانم. محمدرضا به گفته خودش بیش از ۱۵ سال است که روزی کمتر از ۷۰ صفحه کتاب نمیخواند.
۵-عامل به گفتههای خود
مدرس درجهیک عملگرا است و چیزی که یاد میگیرد را اجرا میکند. شاید کمتر از ۲۰% مدرسان موفقیت به گفتههای خودشان عمل میکنند. مردم بهشدت انتظار دارند مدرس خودش به گفتههایش عمل کند و از تجربیاتش صحبت کند. اگر به مردم بگویید فقط یک انتقاد از روحانیون یا اساتید و مدرسان بکنید به نظر من اولین موردی که خواهند گفت این است که خودشان عامل نیستند یا کمتر عمل میکنند. تست مندرآوردی: از کجا بدانیم یک مدرس به گفتههایش عمل میکند؟ به نظر شخصی من از دو مورد: یکی نتایج زندگیاش و دوم میزان شور و حرارت در گفتههایش کسی که به حرفهایش عمل کرده باایمان و حرارت حرف میزند و شما این را حس میکنید او از تجربیات و سختیهای مسیر بیشتر حرف میزند تا مطالب تئوریک. عملگراترین مدرسی که میشناسم قطعاً کسی نیست جز سید حسین عباسمنش، این آدم وقتی حرف می زند تماماً دارد تجربه میفروشد.
این جمله را قبول ندارم که: «کسی که بلد است عمل میکند و کسی که بلد نیست تدریس میکند»
یک خاطره:
یکبار یک مدرس زبان به من میگفت من از دست فلان مدرس اینترنت مارکتینگ شاکیام چون بعضاً مواردی را به ما آموزش داد که خودش تست نکرده بود و این باعث ضرر چند دهمیلیونی به من شد. از این بدتر مدرسانی هستند که باورهای اشتباه و منفی به مخاطب میدهند. حداقل دو مدرس خیلی مشهور هستند که باورهای نادرستی به خورد مخاطب (ازجمله خود من) دادند و بعدها هم نیامدند بگویند ما آن موقع با اون باورهای محدودکنندهای که داشتیم به شما آموزش میدادیم. مدرس معروفی است که اعتقاد داشت (الان را نمی دانم) تنها راه موفقیت الا و بلا ایمیل مارکتینگ است و محال است کسی از تلگرام نتیجه بگیرد درصورتیکه مدرسی را میشناسم چند میلیارد تومان از تلگرام درآورده است و تا الآن یک دونه هم ایمیل نفرستاده است! خیلی زیاد مثال تو ذهنم هست ولی خب نمیشه اینجا مطرح کرد بماند انشالله برای دورهمی هامون. مراقب باشیم باور اشتباه در کسی ایجاد نکنیم. راهکار: حرفی که به مردم میزنیم خودمان عمل کنیم و یا اینکه به مخاطب بگوییم در حال اجرا هستم یا اینکه بگوییم خودم هنوز این مورد را اجرا نکردهام.
۶-خیرخواه مخاطب بودن
اگر خیرخواه مخاطب باشید از جایی که گمان نمیبرید به شما روزی داده خواهد شد. مستر استاد (ع) فرض کنید مخاطب جزو خانواده شماست. Customer is our family
وقتی خیر مخاطب را بخواهید چند تا اتفاق میافتد:
۱-بهشدت سخاوتمند خواهید شد. دیگر نگهداشتن فوت کوزهگری معنایی ندارد. هر آنچه بلدید به مخاطب انتقال میدهید. آدمها، کتابها و سایتهای مفید را معرفی میکنید و ابایی ندارید از معرفی حتی رقیبتان. به قول شعبانعلی مخاطب تو سایتتون نباید به بن بست بخورد بلکه باید به چندین جای دیگر نیز ارجاع شود.
۲-مثل دوست با او برخورد میکنید نه شاگرد. دوستش دارید. به او محبت میکنید. تشویق و تحسینش میکنید و به او شخصیت میدهید. کاری میکنید تا رشد کند. گاهی حرص میخورید، گاهی سرش داد میزنید. همه اینها به خاطر این است که دوستش دارید و میخواهید موفق شود.
۳- بهشدت نتیجه گرا میشوید. هر کاری بلدید میکنید تا شاگردتان نتیجه بگیرد. اینجاست که جادو شروع میشود. شما تمام سعی تان را می کنید که مخاطب نتیجه بگیرد او نتیجه می گیرد و شما را به دهها نفر دیگر معرفی میکند. این معرفی، تبلیغ نیست که فرد جدید مقاومت کند بلکه نتیجه واقعی است. حالا شما رشد میکنید. این لوپ مثبت ادامه دارد. اینجاست که آموزشهای معمولی دیگر جایی در سیستم شما ندارد. شما یک نتیجه گرا هستید که فقط نتیجه برایتان مهم است. اینجاست که سیستم پشتیبانی قوی، تیم حامی، کوچینگ و پیگیری مخاطب وارد میدان میشود. هر هنری دارید باید رو کنید تا مخاطب جواب بگیرد. مردم میپرسند ببخشید با آموزشهای شما من نتیجه میگیرم: پاسخ شما این است شما با آموزشهای ما یا نتیجه میگیرید یا پولتان را پس میدهیم نتیجه میگیرید.
یک سؤال: میدانید چرا سید حسین عباسمنش اینقدر محبوب است و یک پست سایتش ۳۰۰۰ کامنت میخورد آنهم چه کامنتی! کامنت که چه عرض کنم مقاله است! فقط یک دلیل دارد: کاربر وی نتیجه گرفته است و کسی که نتیجه بگیرد عاشق و مدیون شما خواهد شد. ۴-مخاطب را اسکناس نمیبینید نمیخواهید بهزور به او بفروشید فقط میخواهید کمکش کنید و اینجاست که بدون تکنیک و ترفند او از شما خرید میکند. مخاطب میگوید آیا این محصولت را توصیه میکنی بخرم؟ شما چند سؤال از او میپرسید و اگر به دردش نمیخورد میگویید خیر. فلان کتاب برایت کافی است. شما میفروشید درحالیکه نمیخواهید بفروشید. تست خیرخواهی: از کجا بدانم خیرخواهم؟ از مردم بپرس و به وجدانت رجوع کن.
۷-شهامت اشتباه کردن و شکست خوردن
یک مدرس درجهیک شهامت دارد تا اشتباه کند. شهامت دارد تا شکست بخورد و شهامت نه شنیدن و نه گفتن را دارد. درباره اشتباه کردن بعداً چیزهایی خواهم نوشت.
۸-خودت باش
به قول دوست خوبم سعید بهزادی: تو ارجینال به دنیا اومدی فیک از دنیا نری!
ینیکی واقعاً شهامت میخواهد. خود خود خودت باش. برخی دوستهات باعث می شن وقتی کنارشون هستی خود خود خودت باشی. خدا زیاد کنه این دوستها را! دعای بهتر اینه خدایا کمکم کن همهجا خود خود خودم باشم. وقتی خود خودت باشی واقعاً دروغ نمی گی. از قضاوت مردم نمیترسی. رزومه واقعیت را همهجا میگی و چقدر این شفاف بودنه ازت کم انرژی می گیره. چون چیزی برای مخفی کردن نداری.
مدرس فیک زیاد شده، ادا اطوار فیک هم همینطور.
-دستا جلو، نفس عمیق، ۳۲۱ یه
-معظمی هستم محمود معظمی
به خدا دو آیتم بالا امضای شخصی محمود معظمیه! کپی نکن برادر من. کپی نکن خواهر من! ارزش خودتو پایین نیار.
۹-چراغقوه را روی مخاطب بیندازید
شما شغلت تدریس است. مخاطب زندگیاش را ول کرده آمده سر کلاس شما نشسته است. پس او اصل است. او اولویت است. او به شما پول داده پس باید به او خدمت کنید. باید به سؤالاتش جواب بدهید. باید دغدغه او را حل کنید. اگر او نباشد شما نیستید. او با پرداخت شهریه کلاس، دارد زندگی شما را میچرخاند. او اقساط شما را میدهد. او مایحتاج شما را تأمین میکند. در یککلام او پادشاه است. وظیفهدارید به وی خدمت کنید. باید به او انگیزه بدهید. درباره اهداف و رویای او صحبت کنید و او را تشویق کنید تا حرکت کند. مدرس، قهرمان مخاطب است. حال اگر مدرس این رویه را برعکس کند یعنی به مخاطب شخصیت بدهد، احترام بگذارد و کمکش کند اولاً مخاطب شیفته او خواهد شد ثانیاً بسیار اثر میپذیرد. بنابراین در کنار انتقال دانشتان به مخاطب انگیزه بدهید و چراغقوه را روی او بیندازید نه خودتان. به خودتان فکر نکنید مهم خیر و صلاح مخاطب است.
۱۰- کاری کنید مخاطب …..
این مورد اگر بخواهم مثال ایرانیاش را بیاورم کمی جنجالی است و نمیدانم چگونه باید بگویم. بدون مثال هم هیچ لطفی ندارد. اجازه بدهید بیشتر فکر کنم.
خلاصه ۱۰ ویژگی یک مدرس درجه یک
۱-فکر کردن
۲-اولویت گرایی
۳-صداقت،تواضع،ادب
۴-عاشق یادگیری-یاددهی
۵-عامل به گفته های خود (عملگرایی)
۶-خیرخواه مخاطب بودن
۷-شهامت اشتباه کردن
۸-خودش باشد
۹-چراغ قوه روی مخاطب
۱۰-کاری کنید مخاطب….
پیشنهاد ویژه: فیلم انجمن شاعران مرده و سکسکه (Hichki) را حتما ببینید.توی هر دوش یک مدرس درجه یک تماشا خواهید کرد و به شغلتون افتخار می کنید.
انسانیت مرز نمی شناسد
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.