سه تصمیم مهم زندگی از دیدگاه تونی رابینز
درباره شادی
همیشه فکر کردم که موفقیت بدون رضایت یک شکست بزرگ است. مهم است بدانید واقعاً دنبال چی هستید، احساس لذت، آزادی، امنیت و عشق. هر چیزی که میخواهید اسمش را بگذارید هرکدام از ما راهی را پیدا میکند که باور دارد به شادی و خوشبختی میرسد و راههای زیادی وجود دارد. بعضیها از طریق مذهب دنبال شادی میگردند. بعضیهای دیگر از طریق طبیعت یا روابط دنبالش هستند، دیگرانی هم هستند که فکر میکنند هیکل عالی، پول، مدرک تحصیلی بالا، فرزند یا موفقیتهای کاری میتواند شادشان کند. ولی ثروت حقیقی همانطور که در عمق وجودمان میدانیم نمیتواند با حساب بانکی یا سرمایه و دارایی که روزبهروز بیشتر میشوند اندازه گرفته شود. پس کلید رسیدن به یک زندگی غنی چیست؟ از آن لذت ببرید و با بقیه قسمتش کنید. ولی اول باید اجرا کنید. همانطور که گفته شد اگر چیزی که یاد گرفتهاید به دانش ختم شود شما فقط یک نادان هستید، ولی اگر چیزی که یاد میگیرید به عمل ختم شود میتوانید ثروتمند شوید. یادتان باشد پاداش با عمل به دست میآید نه با بحث و گفتگو.
بشر وقتی فوقالعاده است که رفتارها و کارهایش از روی عشق و علاقه باشد. بنجامین دیزرائیلی.
وجه مشترک بین یک چوپان در افغانستان و یک تاجر مالی در نیویورک چیست؟ رئیس قبیلهای در آفریقا و مادر ۱۰ بچه در آرژانتین یا یک طراح لباس در پاریس و یک بافنده در پرو؟ همهشان میخواهند شاد و خوشبخت باشند. دالایی لاما
خوشبختی و شادی چیزی نیست که حاضر و آماده باشد، از رفتارهای شخصیتان میآید.
دالایی لاما
انواع ثروت
همه میدانیم انواع مختلفی از ثروت وجود دارد. ثروت احساسی، ثروت رابطه، ثروت هوش، ثروت جسمی به شکل انرژی قدرت و سرزندگی و البته ثروت معنوی. یکی از بزرگترین اشتباهاتی که به عنوان بشر مرتکب میشویم، این است که روی بهتر کردن یکی از شکلهای ثروت متمرکز میشویم و ازبقیه ابعادش غفلت میکنیم. اگر نتوانید در بازی روابط، در بازی شادی و در بازی سلامتی، موفق باشید هر چقدر پول داشته باشید داشتن یک زندگی فوق العاده امکان پذیر نیست.
ثروت واقعی توانایی تجربه کردن کامل زندگیست.
هنری دیوید ثورو
۳ تصمیم مهم زندگی در هر لحظه
تصمیمات ما در نهایت کیفیت زندگی ما را کنترل میکند. در همه سالهایی که با آدمهای مختلف کار کردم فهمیدم سه تصمیم کلیدی هست که در کل لحظات زندگی میگیریم. اگر این تصمیمها را ناخودآگاهانه بگیریم زندگی ما مثل اغلب مردم خواهد بود: ناموفق و ناخوشبخت؛ اما اگر این تصمیمها را آگاهانه بگیرید کم کم میتوانید زندگیتان را در یک لحظه عوض کنید! چیست این سه تصمیمی که کیفیت زندگی را تعیین میکند؟ این موضوع مشخص میکند آیا شما در هر لحظه زندگی غنی هستید یا فقیر؟
اولین تصمیم این است: میخواهید روی چی تمرکز کنید؟
در هر لحظه زندگی میلیونها چیز هستند که میتوانیم روی آن تمرکز کنیم. میتوانیم روی چیزهایی تمرکز کنیم که الان در اینجا اتفاق می افتند یا روی چیزی تمرکز کنیم که میخواهیم در آینده بسازیم یا حتی میتوانیم تمرکزمان را بگذاریم روی گذشته. میتوانیم تمرکزمان را بگذاریم برای حل کردن مسائل بزرگ یا لذت بردن از زیبایی لحظهای که در آن حضور داریم. یا ناراحت بودن به خاطر تجربیات بدی که داشتهایم. اگر تمرکزمان را به صورت آگاهانه هدایت نکنیم محیطی که در آن هستیم سعی میکند مدام توجه ما را به خودش جلب کند. میلیاردها دلار صرف تبلیغات میشود و سعی میکند این کالای ارزشمندتان را از شما بدزدند، اخبار سعی میکند با گفتن وحشتناکترین ماجراها تمرکزتان را به هم بزند. «بچه شما ممکن است از نوشیدن آب پرتقال بمیرد» یا ادعاهای بی اساس این چنینی! چرا؟ چون همانطور که در رسانهها می گویند: اگر خبر خونریزی و خشونت داشته باشد میفروشد؟ اگر این کفایت نمیکند ما در دنیای رسانههای اجتماعی زندگی میکنیم که در آن موبایل در جیبمان دائم زنگ میخورد. ولی کلیدش اینجاست: جایی که تمرکز بیشتر باشد انرژی فوران میکند. چیزی که شما روی آن تمرکز میکنید و در ضمن الگوی تمرکزیتان زندگیتان را شکل میدهد. بیایید نگاهی بیندازیم به دو تا از این الگوها که زندگیتان را کنترل میکند و میتواند فوری سطح لذت، شادی، خشم، ناراحتی، اظطراب یا رضایت تان را عوض کند.
سؤال این است: بیشتر علاقه دارید روی کدام تمرکز کنید چیزی که دارید یا چیزی که در زندگی کم دارید؟
مطمئن هستم درباره هر دو روی این سکه فکر میکنید ولی اگر قرار باشد نگاهی بیاندازید به افکار معمولتان بیشتر میخواهید وقتتان را کجا صرف کنید؟ بد نیست بدانید ۹۹ درصد مردم جهان میخواهند همان زندگی بد شما را به دست آورند؟ میخواهید تمرکزتان را روی چی بگذارید روی چیزی که دارید یا ندارید؟ الگوی قدردانی از چیزی که دارید سطح جدیدی از ثروت و سلامت احساسی را به وجود میآورد و حدس میزنم اگر مشغول خواندن این متن هستید احتمالاً جزو کسانی هستید که تا حالا فهمیدهاند چه چیزهایی دارند؟ ولی سؤال واقعی اینجاست که آیا وقت میگذارید برای احساس شکرگزاری واقعی در قلب، ذهن، جسم و روحتان. این دقیقاً جایی است که لذت و موهبت پیدا میشود. بیایید دومین الگوی تمرکز کردن را در نظر بگیریم که روی کیفیت زندگیتان اثر میگذارد:
آیا میخواهید بیشتر روی چیزی که میتوانید کنترل کنید تمرکز کنید یا روی چیزی که نمیتوانید؟
می دانم جواب این سؤال نسبی است چون میتواند در مواقع مختلف تغییر کند ولی به صورت کلی میپرسم بیشتر تمایل دارید چه کاری بکنید؟ صادق باشید. اگر روی چیزی که نمیتوانید کنترل کنید تمرکز کنید سوالی باقی نمیماند و شما اضطراب بیشتری در زندگی خواهید داشت. میتوانید خیلی از جنبههای زندگیتان را تحت تأثیر قرار دهید ولی نمیتوانید بازارها، سلامتی، کسانی که دوستشان دارید یا رفتار بچههایتان را کنترل کنید. همه ما میتوانیم روی خیلی چیزها اثر بگذاریم ولی نمیتوانیم کنترلشان کنیم. هر چقدر بیشتر احساس کنترل نداشتن بکنیم،بیشتر عصبانی میشویم. به محض اینکه شروع میکنید روی چیزی تمرکز کنید ذهنتان باید تصمیم دوم را بگیرد که این است:
تصمیم دوم:
این یعنی چی؟
این یعنی چی؟در نهایت چیزی که ما درباره زندگیمان احساس میکنیم هیچ ربطی ندارد به اتفاقهایی که در زندگیمان می افتند یا شرایط مالی که قبلاً برای ما رخ داده است. کیفیت زندگی ما با مفهومی کنترل میشود که به این چیزها میدهیم. خیلی وقتها خبر نداریم از تأثیر این تصمیمهای مفهومی سریع که اغلب هم ناخودآگاه گرفته میشوند. اتفاقی می افتد که زندگی شما را به هم میریزد مثل تصادف ماشین، مشکل سلامتی، از دست دادن شغل. آیا فکر میکنید دیگر به ته خط رسیدهاید؟ آیا این مشکلات طاقتفرسا یعنی خدا در حال تنبیه یا به چالش کشیدن شماست یا شاید این مشکل هدیهای از طرف خدا است. زندگیتان دقیقاً معنا و مفهومی است که خودتان به آن میدهید. چون با هر مفهومی احساس خاصی به وجود میآید و کیفیت اصلی زندگی ما همان جایی است که با احساسمان زندگی کرده باشیم. مفاهیم فقط روی احساستان اثر نمیگذارد. همه روابط و تعاملاتتان را تحت تأثیر قرار میدهند. تغییری در تمرکز و مفهوم میتواند به تدریج بیوشیمی بدنتان را در یک لحظه عوض کند. یاد گرفتن چنین چیزی یک تغییر بازی احساسی است بنابراین کنترل را در دست بگیرید و همیشه یادتان باشد مفهوم با احساس برابری میکند و احساس با زندگی برابر است.
تصمیم سوم: قرار است چی کار کنم؟
به محض اینکه مفهومی را در ذهنمان ساختیم احساسی را به وجود میآورد و همان احساس به جایی میکشاندمان که تصمیم سوممان را بگیریم.
قرار است چی کار کنم؟
کارهایی که میکنیم به شکل قدرتمندی فضای احساسی را که در آن هستیم شکل میدهد. اگر عصبانی هستیم تقریباً رفتاری متفاوت از زمانی که شاد یا ناراحت هستیم از خود نشان میدهیم. اگر میخواهید کارهایتان را شکل دهیدسریعترین راه تغییر دادن چیزی است که روی آن تمرکز کردهاید و در ضمن تغییر دادن مفهوم آن چیز است. چگونه میتوانید این سه تصمیمگیری را به کار بگیرید تا کیفیت زندگیتان را بالا ببرید. مشخص شده چیزی که روی آن تمرکز میکنیم حالت احساسی که دوست داریم داشته باشیم و کاری که میکنیم همهشان میتوانند با یک برنامه روتین ساده در زندگی ما تبدیل شوند به عادت همیشگی. به علاوه نمیخواهید که احساسات مثبت خودشان از آسمان بیایند روی سر شما! برای ایجاد چنین شرایطی باید زحمت کشید و باید خودتان را آموزش بدهید.
در ۱۸ سالگی تصمیم گرفتم هیچ وقت حتی یک روز بد دیگر هم در زندگی نداشته باشم، شیرجه زدم داخل دریای بی کران شکرگزاری که هیچ وقت نمیشناختمش.
دکتر پچ آدامز
تمرین ۱۰ دقیقه ای شکرگزاری
یک تمرین ده دقیقه ای برایتان دارم تا ذهن و قلبتان را برای شکرگزاری پرورش بدهید. احساساتی که عصبانیت و ترس را از بین می برد،نتیجه شکرگزاری است. یادتان باشد که اگر شکرگزار باشید نمی توانید مدام عصبانی باشید. نمی توانید شکرگزار و در عین حال ترسو باشید. غیر ممکن است! من هر روز را با حداقل ۱۰ دقیقه شروع می کنم. صبر می کنم،چشم هایم را می بندم و حدود ۳ دقیقه روی چیزی فکر می کنم که به خاطرش شکر گذار هستم. بادی که به صورتم می خورد، عشقی که در زندگی ام وجود دارد،موقعیت ها و رحمت هایی که تجربه کرده ام. فقط روی چیزهای بزرگ تمرکز نمیکنم حتی احساس قدردانی بزرگی از چیزهای کوچکی دارم که در زندگی ام است. برای ۳۰ دقیقه از خداوند، سلامتی و بخشش برای آنهایی طلب می کنم که افتخار بودن کنارشان را دارم. خانوادهام،دوستانم و غریبه ای که شاید یک روز ملاقات کنم. فرستادن عشق و رحمت، شکرگزاری و آرزوی فراوانی برای همه مردم. هر چقدر که این موضوع بیهوده به نظر برسد چرخه واقعی زندگی است. زمان باقی مانده را روی چیزی می گذارم که اسمش را گذاشته ام: سه پیشرفت. سه کاری که می خواهم انجام دهم، طوری تصورشان میکنم که انگار انجام شده اند و احساس شادی و سپاسگزاری برایشان دارم. اگر این کار را برای ده روز انجام داده باشید جذب اش شده اید. این تمرین ساده خیلی مهم است. چون آدم های زیادی می گویند: شکر گذار هستند ولی وقتی برای شکر گذاری نمی گذارند. دور شدن و نادیده گرفتن زیبایی و شکوهی که داریم خیلی راحت است. اگر هر روز خود آگاهانه دانههای درست را در مغزمان نکاریم، علف های هرز زندگی مثل عصبانیت، خشم،اضطراب و تنهایی می خزند به زندگیمان. لازم نیست علف های هرز را بکاریم، خودشان سبز می شوند.
معلمم «جیمران» یک اصل ساده را یادم داده است: هر روز در آستانه در ذهنت بایست و به تنهایی تصمیم بگیر که به چه افکار و باورهایی اجازه می دهی وارد زندگیت شوند. چون آنها احساس غنی و فقیر بودن نفرین یا رحمت را در شما شکل می دهند.
در آخر اگر قرار است واقعاً شاد باشیم لازم است از خودمان بیاییم بیرون. ذهن بشر خیلی جالب است یک مکانیزم بقا دارد به همین خاطر مدام دنبال پیدا کردن چیزی است که نادرست است تا از آنها دوری کند و هوشیار بماند. شاید رشد کرده باشید ولی مغز شما یک ساختار ۲ میلیون ساله دارد و اگر می خواهید شاد و خوشبخت باشید بدانید که چنین چیزی اولویت اولش نیست. شما باید کنترلش را بگیرید دستتان و سریعترین راه برای این کار به غیر از پیش زمینه سازی، قدم گذاشتن روی پلههای بالایی ۶ نیاز بشری یعنی دو نیاز معنوی است که بشر را خوشبخت می کند: رشد و بخشش. دلیل اصلی این که باورم شده همه ما به رشد علاقه داریم این است که وقتی این کار را میکنیم چیزی برای بخشیدن داریم و بخشیدن دقیقا همان جایی است که زندگی معنای عمیق تری دارد. گرفتن شاید لحظه ای به شما احساس خوبی دهد ولی هیچی به اندازه بخشیدن چیزی به کسی راضی تان نمی کند. چون این کار شما و آن شخص را عمیقاً تحت تاثیر قرار می دهد.
هر کسی می تواند عالی باشد چون هر کسی می تواند خدمت کند.
دکتر مارتین لوتر کینگ.یادتان باشد که دانش قدرت نیست،عمل قدرت است. اجرا هرروز هفته از دانش جلو میزند. تونی رابینز
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.